A Gamer's Diary
A Gamer's Diary
خواندن ۷ دقیقه·۵ سال پیش

لذتِ یک غازِ عوضی بودن در زمانه بحران اخلاقی | درباره Untitled Goose Game

توضیح کوتاه: خیلی دوست داشتم که درباره Untitled Goose Game بنویسم؛ بازی مستقل و عجیبی که عرضه خیلی طوفانی و فوق‌العاده‌ای داشت. کل این بازی رو می‌شه تو کم‌تر از 20 دقیقه تموم کرد، اما میزان علاقه‌ای که پلیرها به این بازی نشون دادن، اصلا ربطی به مدت زمان بازی نداره. خلاصه، وقتی که می‌خواستم شروع کنم به نوشتن درباره این بازی، کاری رو انجام دادم که همیشه قبل از نوشتن انجام می‌دم: سِرچ. نظرات مختلف رو می‌خونم، نقاط منفی و مثبت بازی رو بررسی می‌کنم و البته همه سعیم اینه که تا جایی که می‌شه، سراغ خبرگزاری‌ها و رسانه‌های معروف صنعت گیم دنیا نرم. با این حال، موقع جست‌وجو درباره این بازی، به مقاله جالبی رسیدم که نیویوکر چاپ کرده بود. مقاله رو خوندم و به این نتیجه رسیدم که نه تنها همه حرفایی که می‌خواستم درباره این بازی بزنم رو نویسنده مقاله گفته، بلکه حتی خیلی بهتر و بیشتر هم گفته! برای همین، تصمیم گرفتم به جای این که مقاله خودم رو بنویسم، مقاله آقای «سایمون پارکین» (Simon Parkin) رو ترجمه کنم. البته ترجمه‌ای که انجام دادم هم به شکل کلمه به کلمه نیست و سعی کردم که کلیت مطالب رو بگم. خلاصه اون جوری که خودم دوست داشتم ترجمه کردم. :)) احتمالا تو آینده هم این کار رو دوباره انجام خواهد داد. چون هم از ترجمه خوشم میاد، هم از چنین مقالات خفنی و هم همون‌طور که تا الان می‌دونید، از بازی. :)
غاز تبهکار دریاها و رودخانه‌ها است!
غاز تبهکار دریاها و رودخانه‌ها است!

وقتی یازده سالَم بود، نوجوانی را دیدم که از فاصله نزدیک به یک غاز تیراندازی کرد. تابستان بود و من در مزرعه یکی از دوستان پدربزرگ و مادربزرگم کار می‌کردم. یک روز صبح، یکی از کارکنان آن جا گفت که یکی از غازها مریض است و باید حسابش را برسیم. از من پرسید که آیا دوست دارم مراسم اعدام را تماشا کنم؟ با او به پایین تپه رفتیم، جایی که با چکمه غاز را هل و لوله یک اسلحه شکاری را به پشت سر او فشار می‌داد. بعد از شلیک، غاز سه یا چهار قدم رو به جلو تلو تلو خورد و سپس، روی چمن افتاد. اولین باری بود که مردن موجودی بزرگ‌تر از سوسک را می‌دیدم و این اتفاق در ذهن تازه به بلوغ رسیده من، تبدیل به نماد واقعی وقار و متانتی عظیم شد. آن پسر که از من بزرگ‌تر بود، رفت و من را با این سوال تنها گذاشت که آیا باید جنازه او را خاک کنم یا درون یک کیسه پلاستیکی بگذارم و این که، بهتر است محل دفن او در دامنه تپه معلوم شود یا نه. (بله، این کار را با استفاده از یک شاخه کوچک انجام دادم.)

این واقعه باعث شد که من یک ارتباط همیشگی بین غازها و آسیب‌پذیری از طریق اتفاقات تراژیک ببینم. البته این دید همان‌طور که تمام کسانی که غازها دنبالشان کرده‌اند می‌دانند، یک ارتباط اشتباه است. غاز تبهکار دریاها و رودخانه‌ها است. سال گذشته، یک گلف‌باز دبیرستانی موردحمله یک غاز کینه‌توز و خشن قرار گرفت و پس از آن، یک پرنده‌شناس به USAToday گفت که «آن‌ها {غازها} را نمی‌توان به بازی گرفت.» (فقط دیدن عکسی از این حادثه برای گند زدن به دوران کودکی هر بچه‌ای کافی است.) بازفید در سال ۲۰۱۵، مطلبی تحت عنوان «۱۹ داستان تکان‌دهنده درباره قربانیان حملات غازهای کانادایی» منتشر کرد. سازمان ملل نیز مقاله‌ای در سال ۱۹۹۵ منتشر کرد که در آن، از غازها به عنوان «نگهبانان وصلت‌ناپذیر» یاد کرده بود. غازها در باور عموم، همیشه بدذات و خبیث بوده‌اند.

بازی Untitled Goose Game تاییدی بر همین نظریه است. این بازی که به صورت مستقل برای رایانه‌های شخصی و نینتندو سوییچ تولید شده است، پس از گذشت تنها چند هفته از عرضه‌اش، به یکی از عناوین پرطرفدار و وایرال تبدیل شده و حتی، مورد لطف برخی سلبریتی‌ها و راک‌استارها هم قرار گرفته است. شما در این بازی که شبیه به نقاشی کتاب‌های کودکان کشیده شده و موسیقی متن آن را نُت‌های ناگهانی و عجیب پیانو تشکیل می‌دهد، نقش یک غاز یک‌دنده را بازی می‌کنید که در دهکده‌ای، مشغول خراب‌کاری است. کارهایی که می‌توانید انجام دهید، محدود اما کافی است: می‌توانید اجسام را بگیرید، بال‌هایتان را باز کنید یا صدای غاز دربیاورید. با استفاده از همین اعمال سه‌گانه، روستانشین‌ها را می‌ترسانید. چرا؟ چون به دنبال هدفی هستید که در لحظات پایانی بازی مشخص می‌شود و البته چون می‌توانید و از این آزار و اذیت لذت می‌برید!

نمونه‌ای از خراب‌کاری‌های جناب غاز
نمونه‌ای از خراب‌کاری‌های جناب غاز

با توجه به همین هدف، روستا به بخش‌های مختلفی تقسیم شده است که در هر کدام از آن‌ها، موقعیت‌هایی برای خراب‌کاری و شیطنت وجود دارد. شاید بخواهید به سراغ باغبان بروید که در حال نگه‌داری از گیاهانش است و می‌توانید با استفاده از سیستم آبیاری که از دور باید آن را فعال کنید، او را اذیت کنید. مغازه‌داری هم وجود دارد که در حال کار در گاراژش است و از در آن، یک طناب آویزان است. البته پیش‌خدمتی که کارد و چنگال‌های براقش را برای پذیرایی از مشتری‌ها آماده کرده است هم نباید فراموش کرد. هر کدام از این صحنه‌های روزمره به سبک و سیاق فیلم‌های اسلپ‌استیک صامت، پتانسیل‌های خنده‌دار خود را دارند. البته سازندگان بازی، لیستی از کارهایی که باید انجام شود را برای بازیکنانی که به جهت‌دهی دقیق‌تری نیاز دارند هم آماده کرده‌اند. محیطی که بازی به نمایش می‌گذارد، به شکل خواب‌آوری محلی است، اما همه‌چیز یادآور یک پریشان‌حالی همیشگی است که در حماسه‌های بزرگ کلاسیک که در شهرهای محلی و روستایی رخ می‌دهند، دیده‌ایم. بازی Untitled Goose Game به قدری کیفیت زندگی روستایی انگلیسی با زندگی‌های متمرکز و روتین‌های همیشگی را خوب نشان داده است که شاید سخت بتوان باور کرد که استرالیایی‌ها سازنده بازی هستند.

وقتی مرگ هم حریف غاز نیست! | @SharkyComix
وقتی مرگ هم حریف غاز نیست! | @SharkyComix

البته شاخصه‌های بازی فراتر هم می‌رود. بازی‌های ویدیویی همانند داستان‌ها، وسیله‌ای هستند که می‌توانیم از طریق آن‌ها، شرور و تبهکار باشیم، بدون این که مجبور شویم تبعات واقعی اعمال خود را تجربه کنیم. این ایده جدید نیست: از عرضه بازی GTA بیش از دو دهه می‌گذرد. با این حال، جابه‌جا شدن بین زندگی روستایی، رنگ‌ها و نقاشی کودکانه و تمرکز بی‌رحمانه و خشن ضدقهرمان Untitled Goose Game باعث می‌شود که غاز این بازی، ضدقهرمانی به مراتب به‌یادماندنی‌تر از هر بارانی‌پوش مسلح دیگری باشد. غاز در هدفش که دردسر درست کردن و آزار رساندن به اعضای دهکده است، هیچ پشیمانی و شرمی ندارد، اما خود آزار و اذیت‌ها به غایت روزمره و احمقانه هستند. در دوران مردان قدرتمند ریاکار و بازی‌هایی که قهرمانان آن‌ها مثل آب خوردن آدم می‌کشند، فرو رفتن در نقش پرنده‌ای که پسربچه‌ای نحیف را مجبور می‌کند در باجه تلفن پناه بگیرد و سپس برمی‌گردد تا این پیروزی را با باز کردن پرها و صدا درآوردن به دیگرانی که اهمیتی در این واقعه نمی‌بینند نشان دهد، تجربه خالص و خاصی است.

از این مسخره‌تر هم می‌شه؟!
از این مسخره‌تر هم می‌شه؟!

شوخ‌طبعی بازی هم قطعا به محبوبیت آن کمک کرده است (طنز در نمایشی که مخاطب‌ها زمان‌بندی آن را در دست دارند، کم‌یاب است.) اما در سطحی بنیادی‌تر، باید به این نکته هم توجه کنیم که Untitled Goose Game در زمانی عرضه شده است که خود ما هم به عنوان انسان‌ها، بدمان نمی‌آید موجودات گونه‌های دیگر، از ما انتقام بگیرند. بازی‌ها همانند کتاب‌ها و فیلم‌ها، در خلأ ساخته و عرضه نمی‌شوند. می‌توان با خیال راحت گفت که بسیاری از بازیکن‌های نسبتا جوان Untitled Goose Game از نوعی Weltschmerz (حس درد و افسوس به خاطر وضعیت جهان) رنج می‌برند. فجایع اقلیمی، هرج و مرج‌های سیاسی و سیاست‌مداران فاسدی که ما را به اینجا کشانده‌اند، همه و همه باعث ایجاد این حس درماندگی و ناتوانی شده‌اند. این بازی فرصتی به شما می‌دهد که غرور و تکبر بشریت را از دید موجودی که اندازه‌اش به زانوی انسان‌ها هم نمی‌رسد، مجازات کنید. بله، غازها عوضی‌اند، اما آیا به اندازه انسان‌ها عوضی هستند؟

در یکی از آخرین صحنه‌های بازی -اسپویلر!- شما به برج ساعت روستا حمله می‌کنید، ناقوس طلایی و براق آن را می‌دزدید و از همان راهی که آمدید، باز می‌گردید و روستایی‌ها با حالت خصمانه‌ای، به دنبال شما هستند.. انگیزه غاز برای دزدیدن ناقوس که آن را به کلکسیون شخصی خودش در یک گودالی در نزدیکی اضافه می‌کند، نامشخص است. شاید از بیدار شدن با صدای بلند آن خسته شده است. اما نظر شخصی من که شاید به خاطر همان واقعه در تابستانی از زمان کودکی شکل گرفته، این است که او فقط می‌خواهد چیزی از انسان‌ها بگیرد. انسان‌هایی که فقط و فقط در حال مصرف کردن و گرفتن هستند. البته که لازم نیست همه‌چیز راجع به ترامپ، یا برگزیت و یا حتی نابودی جنگل آمازون شود. بعضی اوقات، یک بازی ویدیویی صرفا به این دلیل لذت‌بخش است که می‌توانیم در آن نقش غازی را بازی کنیم که چهارپایه مردی بی‌نوا را با نوک نارنجی‌رنگش می‌دزدد و به آن بخندیم. البته علاوه بر این، اما نوعی عقده‌گشایی در این لذت وجود دارد که در زمانه بحران‌های اخلاقی سرگیجه‌آور، بخواهیم برای لحظه‌ای هم که شده، با تظاهر به این که موجود دیگری جز انسان هستیم، گونه آزاردهنده خودمان را آزار دهیم.

HONK! HONK!
HONK! HONK!

شما می‌تونید علاوه بر ویرگول، پست‌های من رو توی اینستاگرام هم مطالعه کنید.

بازی‌کنگیمبازیبازی ویدیوییغاز
داستان‌های یک بازی‌کن | ✒️ Part-time Translator ?️ Full-time Gamer ? Bookworm
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید