این مطلب اولین بار در وبسایت گیمنیوز و پیش از عرضه رسمی بازی منتشر شده است.
«اگرچه بازی آن قدر پر از مشکلات فنی نیست که نتوان آن را بازی کرد و حتی لحظههای لذتبخش زیادی هم دارد، اما از مشکلات جدی و متعددی هم رنج میبرد. مشکلاتی که تقریبا باعث از بین بردن بازی و ناامیدکننده شدن آن میشوند.»
«اگرچه در بعضی مواقع بسیار رضایتبخش است، اما این بازی ساعتها استیصال و حس درماندگی کامل را به شما منتقل میکند.»
«این بازی به عنوان یک «حماسه» معرفی شده است و این حرف درست است اگر منظورتان از حماسه، «خستهکننده» است!»
این نقدها مربوط به جدیدترین ساخته هیدئو کوجیما یعنی Death Stranding نیست.
عنوان Death Stranding تا زمان نگارش این مطلب، ۷۴ بررسی در متاکریتیک دارد. در بین آنها، بیش از ۱۰ رسانه به این بازی امتیاز ۷۰ یا پایینتر از آن دادهاند و امتیاز کلی بازی نیز ۸۴ است. همین موضوع باعث شده که عدهای، این بازی را یک شکست تلقی کنند و برخی از طرفداران کوجیما هم از آن ناامید شدهاند. بازی به صورت رسمی در ۸ نوامبر، یعنی ۵ روز آینده منتشر خواهد شد. البته نکته جالب این است که ۱۴ وبسایت هم امتیاز کامل ۱۰۰ را به این بازی دادهاند، اما ظاهرا این موضوع اهمیتی ندارد و فقط امتیاز کلی برای کاربرها مهم است. البته انتظارها هم از این نابغه ژاپنی بسیار بالا است. برای پی بردن به این موضوع، کافی است به امتیاز عناوین موفقی که اخیرا عرضه شدهاند، توجه کنیم. بازیهای The Outer Worlds و COD: Modern Warfare به ترتیب امتیازهای ۸۶ و ۸۲ در پلتفرم PS4 را دارند و هر دو، عناوین پرفروش و جذابی بودهاند.
اما چرا امتیاز ۸۴ برای ساخته جدید کوجیما پایین محسوب میشود و چرا ما باید از این همه تفاوت نظر درباره آن خوشحال باشیم؟
برای پاسخ به این سوال، اجازه بدهید چند سوال دیگر مطرح کنم: آخرین باری که درباره یک مکانیسم جدید گیمپلی یا شیوه تازه روایت داستان یک عنوان به وجد آمدهاید، کی بوده است؟ آخرین باری که درباره خیلی خوب و خیلی بد بودن یک بازی با دوستی جروبحث کردهاید چطور؟ در چند سال اخیر، کدام بازی AAA را به یاد دارید که ریسکهای بزرگی کرده باشد؟ چرا از تجربه بازیهای بزرگ و شلوغ ولی محافظهکارانه خسته نمیشویم؟!
برگردیم به خود کوجیما و Death Stranding. وبسایت AusGamers که امتیاز ۶۰ را به این بازی داده، در بخشی از نقد خود نوشته است: «نمیتوان این بازی را به همه پیشنهاد کرد.» و خب، ظاهرا این حرف بسیاری از منتقدان بازی است: که Death Stranding برای همه نیست. سوالی که پیش میآید، این است که چرا باید به این موضوع به عنوان یک نقطه منفی نگاه کنیم؟ بازیهای بسیاری به صورت سالانه عرضه میشوند که بودجههای تولیدی و تبلیغاتی هنگفتی دارند و معمولا فروش خوبی هم دارند، اما بعید است که در سالیان آینده، بسیاری از آنها را به یاد بیاوریم. چرا؟ چون در دنیای امروز، سود مالی تعیینکننده همهچیز است و وقتی انتظار فروش بالا دارید، طبیعتا نمیتوانید ریسکپذیری چندانی هم داشته باشید. اما این دقیقا کاری است که سونی برای کوجیما انجام داد. سرمایهگذاری ریسکپذیر آنها باعث شد که یکی از خلاقانهترین و البته موردبحثترین بازیهای چند سال اخیر عرضه شود. از نظر من، این دقیقا همان چیزی است که صنعت بازیسازی دنیا و البته مخاطبانش که ما گیمرها باشیم، به آن نیاز دارد.
این موج نبوغ و نوآوری و البته ریسکپذیری، دقیقا همان چیزی است که باید به فرآیند ساخت بازیهای AAA بازگردد. حقیقت این است که تعداد بازیهای خلاقانه بزرگی که در چند سال گذشته عرضه شدهاند و توانستهاند مکانیسمهای گیمپلی یا اصولا هر بخش نوآورانه دیگری را معرفی کنند، به انگشتان یک دست هم نمیرسد. اما کافی است نگاهی به بازیهای مستقل که شرکتهای کوچک و نسبتا ناشناختهای آنها را ساختهاند بیندازید تا متوجه این تفاوت عظیم در بین بازیهای AAA و Indie شوید.
نظرتان درباره بازیهای Metal Gear Solid، Dark Souls و Final Fantasy VIII چیست؟ از این بازیها همیشه به عنوان تجربههایی فراموشنشدنی و بزرگ یاد میشود، اما شاید باورش سخت باشد که سه نقد نوشتهشده در ابتدای این مطلب، مربوط به همین سه عنوان است. البته که این عناوین هماکنون از امتیازهای کلی بالایی در متاکریتیک بهرهمند هستند، اما هنوز هم برخی امتیازهای پایین آنها وجود دارند.
وبسایت Stevivor که در حال حاضر با نمره کلی ۳۵، پایینترین نمره را به Death Stranding داده، در نقد آن نوشته است: «این بازی یک آشغال اصلاحناپذیر است و باید هشداری برای سایر ناشران باشد که چک سفیدامضا و قدرت کامل به سازندهها میدهند تا مثلا «هنر» تولید کنند.»
با وجود نمره پایین و زبان تند و تیز نویسنده این مطلب، فکر میکنم حتی او هم به شکل ناخواسته، در راستای تلاشهای کوجیما قدم برداشته است. چون که هنر در معنا و مفهوم غایی آن، همیشه همین بوده است: قابلفهم برای عدهای و پوچ و بیارزش برای عدهای دیگر. ممکن است من هم بعد از تجربه بازی، به سرعت از آن خسته شوم و دیگر سراغش نروم، شاید من هم همانند نویسنده Stevivor از بازی متنفر شوم، اما یک چیز را میدانم: هر چقدر هم که از Death Stranding متنفر باشم، از وجود آن خوشحالم چون به یاد ندارم که هیچ عنوانی در چند سال گذشته، اینچنین جروبحث ایجاد کرده و نظرات و نقدهای متفاوتی درباره آن منتشر شده باشد.
و این همان چیزی است که ما مخاطبان این صنعت بزرگ به آن احتیاج داریم. عناوین هر چند عظیم و پر از بودجه، اما با مکانیسمهای جدید و نوآور؛ ناشران و سازندگانی که جرئت ریسک کردن را داشته باشند و بدون توجه به میزان موفقیت یا شکست تجاری احتمالی آن، حرف جدیدی برای گفتن داشته باشند. فکر میکنم فارغ از نظری که نسبت به Death Stranding به عنوان یک بازی داریم، باید از وجود آن به عنوان پدیدهای که توانسته بعد از مدتها عنصر جدیدی به صنعت بازیسازی اضافه کند (یا در حالت خوشبینانه، آن را احیا کند) قدردان باشیم.
و این عنصر نه سبک جدید Strand و پاهای کوفته و لهشده نورمن ریداس و قابلیتهای متعدد جدید دیگر بازی تازه کوجیما، بلکه توانایی همه طرفهای این صنعت، یعنی گیمرها، سازندههای عناوین و رسانههای تخصصی آن برای پذیرفتن تعدد آرا و نظرات مختلف است. شاید وقت آن رسیده که هنگام تصمیمگیری برای این که کدام بازی ارزش وقتمان را دارد، به جای سر زدن به صفحه متاکریتیک آن و چک کردن نمرههایش، خود آن بازی را بگیریم و تمامی آن را با همه نکات منفی و مثبتش، کشف و تجربه کنیم.
شما میتونید علاوه بر ویرگول، پستهای من رو توی اینستاگرام هم مطالعه کنید.