این مطلب اولین بار در وبسایت گیمنیوز منتشر شده است.
شرکت مستقل ZA/UM در اولین تلاش خود برای ورود به صنعت بازی، Disco Elysium را توسعه داده است که در سادهترین حالت، میتوان آن را یک بازی پلیسی-نقشآفرینی توصیف کرد. این عنوان توانسته جوایز بسیاری را از آنِ خود و حتی لقب «بهترین بازی سال» را از رسانههایی چون Eurogamer و PCGamer دریافت کند.
شما پلیس خستهای هستید که با بدنی پر از الکل و مواد مخدر، در اتاق هتلی بیدار میشوید. نه اسمتان را به یاد دارید، نه میدانید که چرا در هتل هستید و نه حتی دنیای اطرافتان را میشناسید. بعد از کمی پرس و جو و پیدا کردن همکارتان (که در واقع همکار شما نیست و کارآگاه دیگری از یک اداره پلیس دیگر است.) متوجه میشوید که قتلی رخ داده و شما برای تحقیق و پیدا کردن قاتل به این شهر فرستاده شدهاید.
پس از تجربه چند دقیقه ابتدایی Disco Elysium، ممکن است فکر کنید درونمایه بازی بیش از حد تاریک و پوچگرایانه است یا شاید بازی خودش را خیلی جدی میگیرد. اما فقط کافی است کمی بیشتر پیش بروید تا به این نتیجه برسید که بازی نه تنها خودش را جدی نمیگیرد، بلکه مرکزیت بسیاری از شوخیها، تمهای اصلی خود بازی و شخصیت اول آن هستند.
بازی یک خط اصلی داستانی دارد که متشکل از چندین ماموریت مختلف است. این ماموریتها شامل بازجویی افراد، سر زدن و پیگیری سرنخها در بخشهای مختلف شهر، کالبدشکافی و دیگر کارهای رایج یک کارآگاه است. البته که چندین و چند ماموریت جانبی هم وجود دارد که تجربه آنها حداقل در بار اولی که بازی را تجربه میکنید قطعا پیشنهاد میشود. کل وقایع بازی در یک بازه زمانی ۱۰ روزه رخ میدهند و اگرچه میتوان ماموریت اصلی بازی که شناسایی مقتول و پیدا کردن قاتل است را در کمتر از ۳۰ ساعت انجام دهید، اما برای اتمام تمام ماموریتها و آشنا شدن با همه شخصیتها، به حداقل ۶۰ ساعت زمان نیاز دارید. در همین ابتدا نیز باید بگویم که بازی کاملا متنمحور است و تمام اتفاقات آن از طریق متنهای طولانی و بعضا پیچیده روایت میشود.
حرفهای تازهای برای گفتن
مهارتهای کارآگاه بدون اسم ما به ۴ گروه اصلی تقسیم میشود: Intellect، Psyche، Physique و Motorics. هر کدام از این گروهها، چندین مهارت مرتبط دارند که برای پیشروی در بخشهای مختلف داستان بازی، به آنها نیاز پیدا خواهید کرد. البته انتظار نداشته باشید که با مجموعهای از مهارتهای عادی روبهرو شوید! مثلا اگر روی مهارتهای Psyche سرمایهگذاری کنید، ممکن است قابلیت حرف زدن با مردگان یا حیوانات را به دست آورید! این فقط بخشی از عجایب Disco Elysium است. اگر مهارتهای فیزیکی خود را بالا ببرید، احتمال پیروز شدن در درگیریها را هم افزایش خواهید داد. البته عملا مکانیسم مبارزه در بازی وجود ندارد و تمام تعاملات شما با دنیای اطراف (و حتی بخشی از تعاملات و تفکراتی که با خودتان به عنوان شخصیت اول دارید.) از سیستمی به نام Metric به دست میآید. این سیستم در واقع بسیار ساده است و با استفاده از تاس انداختن انجام میشود. برخی از تاسها، سفید هستند و میتوانید در صورت شکست در آنها، مهارت خود در آن گروه را بالا ببرید و دوباره سراغ تاس بروید، اما بعضی از تاسها، قرمز هستند و فقط یک بار شانس برای پیروزی یا شکست در آنها دارید.
دو نوع شاخص سلامتی در بازی وجود دارد. اگر در برخوردهای فیزیکی شکست بخورید یا روی صندلی ناراحتکنندهای بنشینید و یا از سر عصبانیت، پایتان را به صندوق پست بکوبید(!)، از سلامتی جسمیتان که Health نام دارد، کم خواهد شد. دومین شاخص Morale است که در صورت شکست خوردن در بحثها و آوردن استدلالهای مناسب و یا پایین آمدن روحیهبه هر دلیلی، از آن کم خواهد شد. در صورت صفر شدن هر کدام از شاخصها، با صفحه Game Over مواجه خواهید شد.
شما میتوانید همانند یک کارآگاه واقعی، به هر قسمت از شهر که دوست دارید بروید و با هر کسی که میبینید صحبت کنید. یکی از نوآوریهای Disco Elysium، در رابطه با چگونگی گذر زمان است. زمان درون بازی به صورت اتوماتیک جلو نمیرود، بلکه شما باید در حال انجام کاری باشید تا زمان پیشروی کند. این کار میتواند صحبت کردن با آدمها، خواندن کتاب، بررسی پروندههای قدیمی یا صحبت با کیم، همکارتان باشد. کیم همیشه با شما است و اگر بخواهید کاری را بدون حضور او انجام دهید، باید تا اتمام روز و وقتی که او به اتاق خودش میرود تا بخوابد، صبر کنید!
قصه همچنان مهمترین است
نوآوریهای Disco Elysium فقط به گیمپلی محدود نمیشود. بخشی در بازی وجود دارد به اسم Thought Cabinet. همانطور که از نام آن پیدا است، شما میتوانید در این بخش به موضوعات مختلفی که در حین بازی با آنها مواجه میشوید، فکر کنید. یکی از اولین موضوعاتی که به آن برخورد میکنید، اسم و فامیلی کارآگاه است. در صورت انتخاب این فکر، متوجه پیشینه و نام خود میشوید، اگرچه که میتوانید این فکر را انتخاب نکنید و در ادامه بازی، به شکل دیگری به نام خود پی ببرید. البته بقیه فکرها به همین سادگی نیستند. دوست دارید چه نوع پلیسی باشید؟ منظور صرفا پلیس «خوب» و «بد» نیست. میتوانید پلیس کمونیستی باشید که هیچ اهمیتی برای طبقه مرفه قائل نیست و فقط به فکر صدای رساندن گروه مظلوم و فقیر جامعه است. میتوانید در نقطه کاملا مقابل این تفکر نیز قرار بگیرید. میتوانید پلیسی باشید که در ظاهر به دنبال اجرای قانون است، اما در عمل و نیت خود به دنبال آنارشی و ایجاد هر نوع شکافی بین بخشهای مختلف جامعه است. همه و همه دست شما است. اصولا در هیچکدام از لایههای متنوع بازی، مفهوم کلیشهای خوب و بد وجود ندارد. همه شخصیتها خاکستری هستند و حتی کیم که در ابتدا شاید فکر کنید فرشتهای است که از آسمان نازل شده تا نظارهگر رفتار شما به عنوان مامور قانون باشد، در بخشی از بازی از شیطانهای درونش و علاقهای که به تجربه مواد مخدر (برای یک بار هم که شده.) صحبت میکند.
به همین خاطر است که بر خلاف آن چه که در توضیحات بازی از سوی سایتها و رسانههای مختلف نقل شده، Disco Elysium درباره پلیس خوب/پلیس بد بودن نیست. حتی درباره انسان خوب یا انسان بد بودن هم نیست. بازی در انتخابها شما را آزاد و باز میگذارد تا ببینید که چه نوع انسانی هستید. نحوه برخورد شما با مسائل سیاسی، مشکلات اجتماعی و روابط انسانیتان تعیین میکند که نقش شما در این شهر جنگزده و فلاکتبار چیست. نقشی که میتوانید به محض آگاه شدن از آن، از اجرایش هم سر باز بزنید و صرفا ماموریت اولیه و قانونی خود را طی کنید. این را هم باید گفت که بازی در مطرح کردن مسائلی همانند نژادپرستی و فقر، به هیچوجه از اشاره و روشهای استعاری استفاده نمیکند و به طور کلی، از Political Correctness دوری میجوید و چهره واقعی مشکلات ذکرشده را به شما نمایش میدهد.
علاوه بر شخصیتها، شما با خودتان هم صحبت میکنید. این صحبتها در واقع با بخشیهایی مختلف از تفکرات شما است؛ بخشهایی مثل دراما، منطق، دایرهالمعارف و حتی مغزتان. مثلا ممکن است دراما از شما بخواهد که میکروفون موجود در سالن پذیرایی هتل را به دست بگیرید و برای حضار آهنگی غمگین بخوانید، اما منطق به شما یادآوری میکند که این کار از یک مامور قانون در حین انجام وظیفه بعید است. این که شما کدام را انتخاب کنید به خودتان بستگی دارد، اما پیشنهادی که خود بازی میدهد این است که از عجیب بودن نهراسید. بعضی دیالوگها، بعضی جوایز و حتی بعضی سرنخها ممکن است از صحبتها و رفتار عجیب و غریبی که از شما سر میزند، به دست بیایند.
برای من، Disco Elysium یکی از بهترین قصهها، شخصیتپردازیها، دیالوگها، مونولوگها و شیوه متفاوت و جذاب روایت در بین عناوین عرضهشده در سال ۲۰۱۹ را دارد و حتی اگر بخواهم کمی جسورتر هم باشم، آن را در بین بهترین بازیها از لحاظ داستان و روایت در دهه گذشته قرار میدهم.
لذت بازگشت
دنیای Disco Elysium، دنیای عجیب و غریبی است که با وجود تمام ناشناختههایی که دارد، بسیار یادآور جهانی است که در آن زندگی میکنیم. Disco Elysium ثابت میکند که یک بازی RPG بینقص، لازم نیست که سیستم مبارزه و اکشن فوقالعاده داشته باشد یا شما را سر دوراهیهای اخلاقی سیاه و سفید قرار دهد تا برای مردم و وقایع درون آن، اهمیت قائل شوید. نویسندگی بینظیر و داستان بینقص، تنها عواملی هستند که میتوانند ما را به شکل بنیادی، به یک بازی یا در تعریف گستردهتر آن، به یک دنیای خیالی وابسته کنند. اگر حوصله خواندن متنهای طولانی را دارید و میتوانید ساعتها درون یک رمان مصور غرق شوید، تجربه لذت دنیای متفاوت Disco Elysium را از خودتان دریغ نکنید.
* موزه یک کارخانه است: عنوان این مطلب نام کتابی است از ایمان گنجی و کیوان مهتدی که در توضیح آن آمده: «متنهای این کتاب میان بیم و امید در نوسان است؛ بیمها و امیدهایی که تغییرات گسترده سرمایهداری از اواخر دهه ۶۰ به بعد در واکنش به جنبشهای ۱۹۶۸ و ۱۹۷۷ و به طور خاص، تحولات دهه ۹۰ به بعد آن موجب شدهاند. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، فرو ریختن دیوار برلین، ظهور اینترنت، شبکههای اجتماعی و فضای مجازی، همراه با شیوه تولید غیرمادی و تحقق پیشبینی مارکس در مورد «انقیاد واقعی» سرمایه و شمول همهجانبه همهچیز تحت آن، بحث دربار فرصتها و هراسها را به راه انداخته است. این کتاب به بخشی از این بحثها در سنتی خاص پرداخته و خط سیری از ایدههای مختلف درباره سیاست هنر معاصر را پوشش داده است.»
شما میتونید علاوه بر ویرگول، پستهای من رو توی اینستاگرام هم مطالعه کنید.