بسم الله
اربعین نزدیکه و داره کم کم روزایی که سیل عظیمی از جمعیت از سراسر دنیا توی این مسیر عجیب غریب راه میفتن نزدیک میشه. اگه شما هم مثل من تا به حال به این سفر شگفت انگیز رفته باشید ، حتما این کلمات براتون آشنا هستن:
همدلی، مهمان نوازی، بی نظمی، نظم، اتفاقی، جهان، بی زمان و بی مکان،«مای بارد»!،اشتیاق، تاول، شور،آرامش، عمود، قرار، بی قراری ....
این سفر یه چیز دیگه ست! اگه تا به حال تجربش نکردید، باید بدونید واقعا هیچ جا دیگه مثلش پیدا نمیشه. این سفر تفریح و سیاهت نیست! گاهی حتی زیارت هم نیست! یه بی نظمی خاصی داره. از همین اول که راه میفتی انگار یه چیزی داره تو رو میکشه و اون مسیر رو برات تعیین می کنه. معمولا وقتی میری سفر و می رسی، اول یه جا اتراق می کنی، ولی وقتی اینجا می رسی تازه باید حرکت کنی! به کربلا هم می رسی ، معمولا نمیشه خیلی موند و سریع بر میگردی...
این سفر خستگی داره، ولی خستگی عجیبی که همش ازش لذت می بری! شاید هم اونجا درکش نکنی، ولی وقتی بر می گردی می گی، عجب چیزی بودا!
بی چون و چرا حداقل برای خودم، اربعین خاص ترین سفر هست!
حتی اگه دنبال فیض و ثواب و حال خوب هم نباشی، اینجا برات دوست داشتنیه، هر چند قدم که برمیداری ، از سمت راست و چپت ، پره از موکب، موکب هایی که هر کدوم با افتخار کاری برای زائرهای اربعین انجام میدن.
یکی آب خنک میده تا عطشت رفع بشه، یکی با شلنگ یا دستگاه رو مردم آب می پاشه تا خنک بشن،
یکی چای میده تا کامت به تلخی چای عراقی شیرین بشه، این ور فلافل میدن، اون ور کباب ترکی، این طرف شیر و کیک، اون طرف شربت، صبحانه ، نهار ، شام با کلی تنوع! همش هم مجانی!
یه جا پات رو میشورن و ماساژ میدن، یه جا پزشکا مریضا رو دوا میکنن و زخمای پاشون رو درمان می کنن،
یه جا کوله پشتیت رو تعمیر می کنن، یه جا بهت جای خواب میدن...
اصلا تا نیای و نبینی این همه محبت و همدلی رو نمیتونی تصور کنی! اونجا انگار همه یه آشنایی خاصی با هم دارن، کمتر احساس غریبگی می کنی، انگار همه رو میشناسی، ولو اینکه رنگ و روشون با تو فرق کنه، ولو اینکه زبان و کشورش هم حتی باهات فرق کنه. اینجا درسته از همه جای دنیا میان برای پیاده روی ، ولی انگار همه اهل یه جان...
اینها همش بهانه ست... بهونه ای برای تجدید بیعت...برای یکی شدن، برای یادآوری اون روز، اون روزی که می رسه و از هر جای دنیا که باشی میای، به هر رنگی که باشی ، یه رنگ میشی و به سمت نور حرکت می کنی، با کلی آدم دیگه که هیچ فرقی بین خودت و اونا حس نمی کنی...
من اربعین میام، تا عشقم به امام حسین(ع) و از اون مهم تر عشقم به امام زمانم رو نشون بدم و قوی ترش کنم. من میام تا تا کنار بقیه یکی بشم . من میام تا دنیا رو با این عشق خاص و بزرگ آشنا کنم. من میام تا رشد کنم و بزرگتر بشم. من میام تا به سمت نور حرکت کنم...
بله، اگه خدا بخواد امسال هم خانوادگی میریم اربعین. خانوادگی هم سختی های خودش رو داره، ولی همونطور که گفتم اونجا همه چی به لذّت تبدیل میشه! اون هم نه هر لذّتی...
مهم اینه که این مسیر رو بیایم...
دوست دارم امسال روایت کنم. یه روایت نوجوانانه از این سفر بزرگ . شاید نتونم طی سفر اینجا چیزی بنویسم( چون هیچی معلوم نیست!) ولی سعی می کنم که این کار رو کنم یا لااقل اونجا عکس و فیلم تهیه کنم و بعد برگشتن اینجا منتشرش کنم.
هنوز خیلی ها نمی دونن واقعا اربعین چیه. شاید یه چیز هایی شنیده باشن ولی مثل خودم قبل از اینکه این سفر رو تجربه کنم، احتمالا یه ذهنیت دیگه ای ازش دارن... حتی خیلی ها تو دنیا اصلا نمی دونن امام حسین(ع) کیه، امام زمان کیه.
من که نمی تونم همه رو آشنا کنم، ولی در حد خودم که می تونم. نمی تونم؟ و سعی می کنم این کار رو کنم. خدا کنه که بتونم ، تنبلی نکنم و مشکلی پیش نیاد...
شما چطور؟! دوست دارید راوی اربعین بشید؟ حتی ممکنه قسمت نشده باشه خودتون اربعین بیاید ولی می تونید از شور و ذوق زائرای که همینجا دارن حرکت می کنن تا لب مرز بگید. مثل اداره گذرنامه، مرز یا موکب هایی که ممکنه حتی تو شهرتون هم باشن! (بعضی شهر ها مسیر زائر های زیادی هستن و مردم برای زائرین به صورت خودجوش پذیرایی می کنن.) . یا روز اربعین تقریبا تو همه شهر ها برنامه جاماندگان اربعین هست که یه مسیری رو به عشق امام حسین(ع) پیاده میرن. می تونید شما هم شرکت کنید و از اربعین شهرتون بگید!
از اربعین بگو و دیگران رو با این مسیر و سفر نورانی آشنا کن... می تونی برای مطلبت تگ «از اربعین بگو » رو هم بذاری.
به نظر من آشنا کردن دیگران با این چیز ها خیلی بیشتر می ارزه و فایده داره... فایده واقعی...
......................................................
پینوشت(شاید هم پینگاشت!):
***********************************
بعضی از کسایی که توی ویرگول از اربعین گفتن: