بسم الله

از : یک دانش آموز له شده وسط امتحان و درس
به: تابستون طلایی!
تابستون آی تابستون طلایی
چرا ناز می کنی و نمی آیی؟
ز حجم امتحان جانم در آمد
نفس هایم دگر بیرون نیاید
ببین شب های تار امتحانم
و روز زهر مار امتحانم!
هزاران لغت و فرمول و نکته
ز این هایم همش در حال سکته!
دَهَم این امتحان بعدی بیاید
که این بختک به رفتن میل ندارد!
دگر بی حس شدم کامل سراپا
مقاوم از تمامی خطر ها!
چو سرباز دلیر پر جراحات
شده پوستم کلفت از امتحانات
کجایی دائما بازی با گوشی؟
و بیرون رفتنا و بازیگوشی؟
کجایی سالن فوتبال و ورزش
و والیبالِ پارک و توپ و نرمش؟
کجایی ای سفر های تابستون
تو گرما آبِ سرد و بستنی جون!
امیدوارم که تو زودتر بیایی
بیا دَرَم بیار از بی قراری!
امیرمهدی مهرگان
شک ندارم از این یکی بیشتر خوشِت میاد 🤗:
مخصوصا شاید اگه کنکوری باشی!