کنکور یعنی رسیدن به قله کوه . رسیدن بهش سخت و طاقت فرسا است . پشت سرگذاشتن اون هم سختی های خودش رو داره . باید از سرازیری پیش رو خیلی مواظب بود
سلام . الان که دارم این نوشته رو می نویسم.تقریبا 2 هفته است که از کنکوری که دادم گذشته . تو این 2 هفته کار هایی رو انجام دادم که قبل از کنکور اصلا فکر نمی کردم این ها رو انجام بدم .
من هم مثل خیلی های دیگه فکر می کردم بعد از اینکه کنکور رو بدم ، دیگه آزاد آزادم ولی اصلا این طور نیست.از روز فردای کنکور ، فکر انتخاب رشته و این که کدوم رشته رو انتخاب کنم(مخصوصا این که من ریاضی خوندم و رشته های خیلی متنوع هست و کار هم که خودتون می دونید ، کم) و یا کدوم دانشگاه بهتره ؛ فکر منو به خودش مشغول کرد. سختی انتخاب رشته فک نکنم از سختی درس خوندن واسه کنکور کمتر باشه . شاید هم بیشتر . چون همراهش اضطراب و نگرانی و شک هست.
از طرف دیگه ، وقتی داشتم نظرات افراد رو زیر مقالات راجب به رشته ها می خوندم ، اکثرشون پر از گلایه و شکایت از دست استاد و دانشگاه و درس ها و بازار کار فلان رشته بود. این موقع هاست که آدم به همه چی شک می کنه. این که یک سالی رو که پای درس و کنکور گذاشتم ، ارزششو داشت؟ این که باید می رفتم تجربی می خوندم؟خلاصه افکار مزاحم توی این دوران زیاد میشه و به نظر من بیرون کردن این افکار راهی به جز ورزش و بگوبخند با دوستا نداره :)
با این وضع اقتصادی هم نمیشه به پاس تلاش های یکساله ای که کشیدم ، لپ تاپ درست حسابی بخرم . قیمت ها نجومی شده:(
همه این ها رو گفتم ولی باید یه اعترافی بکنم و اون این که بعد کنکور دیگه اون بار سنگین رو دوشتون حس نمی کنین . یه حس لذت همراه با نگرانی واسه آینده وجود داره که به نظر من خیلی جالبه.
من چند وقته به این نتیجه رسیدم که نباید منتظر آینده ای بهتر بود . چرا که اگه این کار رو بکنیم ، از حال دل زده می شیم و اکنونمون رو از دست میدیم.بهتره از وضعیت الان مون فارغ از اینکه چطوری باشه ، لذت ببریم و دل به آینده نامشخص نسپاریم.
شما هم از سختی های بعد کنکور خودتون توی کامنتا بگین