۱-
ریع قرنی تا پایان قرن ۱۹ میلادی مانده که حسن بیگ زردابی، سمت خود در دادگستری شهر قوبا در جمهوری آذربایجان را رها میکند تا معلم ساده متوسطه در باکو شود و دانشآموزان را با تحصیلات مدرن آشنا کند.
خانه به خانه در روستاها میگردد و میگوید: «اوشاقی مکتبه ور»، کودکت را به مکتب بسپار، تا بتواند مردم روستا را قانع کند اجازه تحصیل فرزندان را بدهند.
۲-
سال ۲۰۲۳، کمتر معلمی حاضر است در مناطق کوهستانی جمهوری آذربایجان تدریس کند.
لیلا قرازاده Leyla Qarazadə معلم جوانی است که حاضر میشود دو قرن بعد کار نیمهتمام حسن بیگ زردابی را پیش بگیرد. تلاش کند تا با وجود نبود امکانات آموزشی و مخالفت اهالی روستا با تحصیل فرزندان، از آنها بخواهد که «اوشاقی مکتبه ور»، کودکت را به مکتب بسپار.
https://www.youtube.com/watch?v=JUdUyF_XXto
ما جماعت مرکزنشین گاهی حتا تصور هم نمیکنیم که در سال ۲۰۲۴ میلادی در عصر اینستاگرام و تیکتاک، هنوز روستاهایی در سیستان و لرستان و کرمان و ... هست که مدرسه ندارند و مشکلات تحصیل ابتدایی دارند. لیلا خانم در خاطراتش از کودکی میگوید که دیده بود معلمهای قبلی بخاطر سختیهای کار و حتا مشکلات خورد و خوراک روستا را ترک میکنند و دو تخم مرغ هدیه آورده تا شاید او روستا را ترک نکند. خاطرهای که اشک به چشمان وی میآورد.
https://www.youtube.com/watch?v=m4-yazSUXyM
از کودکی میگوید که از دور کلاس درس را تماشا میکرد اما هرگز با هیچ کودکی همکلام نمیشد. تشخیص میدهد که کودک جمعگریز است و ترس از دیگران دارد. عکسی از او میگیرد و ماسکهایی با چهره او میسازد تا همه دانشآموزان هم شکل و هم قیافه خود او شوند. کودک با این ترفند همه را مانند خود میبیند و به سر کلاس میآید.
۳-
قرن ۱۴ خورشیدی آغاز نشده که تجربه آموزگاری میرزا جبار عسگرزاده در مرند او را متوجه ایرادهای بسیار در شیوه آموزش زبان پارسی میکند و تلاش میکند تا آنها را برطرف کند.
کمی بعد در ابتدای قرن ۱۴ خورشیدی نخستین کودکستان را به نام اوشاقلار باغچاسی یا باغچه اطفال تاسیس میکند و خود به جبار باغچهبان مشهور میشود.
کمی بعدتر با وجود مخالفت فراوان رییس وقت فرهنگ، مدرسه ناشنوایان را در تبریز دایر میکند.
کمی بعد با دشواریهای فراوان چاپ کتابهای ویژه کودک را آغاز میکند.
باغچهبان ابداعات بسیاری در آموزش ناشنوایان دارد.
تصور اینکه آموزش ناشنوایان بدون وجود باغچهبان امروز در چه حالی بود تصویر دلخراشیست
۴-
یکی دو روز پیش دوستی کلیپی از یاشار سلطانی فرستاد که میگفت:
اگر کسی با هر گرایشی آمد و گفت در چارچوب ساختار فعلی امور را درست میکنم، با پشت دست محکم به دهانش بزنید.
۵-
سر راه مدرسه دخترم از مقابل منزل جبار باغچهبان میگذرم.
یاد این میافتم که اگر از طنز روزگار نام میرزا حسن رشدیه را بر روی شهرک اعیاننشینی در تبریز گذاشتهاند.
حاکمان تهران این اندازه هم طبع طنز نداشتند و جبار باغچهبان را حتا شایسته داشتن کوچهای به نام خود ندیدهاند.
سالهاست با اکراه و تنها محض احترام به فرزندم به جلسههای اولیا در مدارس میروم.
به دلیلی تجربی و کاملا روشن.
به قصد و نیت اولیای مدرسه کمال احترام را میگذارم اما آنچه در عمل رخ میدهد اینست که هنوز در به پاشنه دو قرن پیش میرزا حسن بیگ زردابی میچرخد و مدارس، کارنامه را گروگان میگیرند تا اولیا مجبور به حضور در جلسات شوند.
در این جلسات و جلسات مشابه هم معمولا کسی که میشود او را سلبریتی آموزش و پرورشی دانست، حرفهای از جنس کسبوکار فروش موفقیت یا صنعت هراساندن اولیا میزند یا تلاش در تکرار حرفهای صداوسیما و کیهان و ... دارد.
نهایت قرار است در ۴۵ دقیقه مشکلات دانشآموزان بویژه دختران در سن حساس بلوغ حل شود.
خانم دکتر شخص محترمی است با تفکری سنتی.
در پایان جلسه طبق انتظار یکی از مهمترین پرسشهای والدین که طبق انتظار بیشتر خانم هستند چالش دختران با حجاب و اعتقادات دینی است.
خانم دکتر میگوید سال گذشته آمدیم حجاب یک فرد را اصلاح کنیم حجاب کل جامعه دچار چالش شد.
اگر ذرهای خاصیت و فایده میدیدم قطعا وارد بحث میشدم.
اما عمیقا باور دارم، مشکل آموزش و پرورش جمهوری اسلامی همان مشکل نظام شکوهمند اسلامیست و راهحل همان راهحلی است که یاشار سلطانی گفت.
۶-
آذرماه سال آتی، ۱۴۰۳ هشتادمین سال درگذشت میرزا حسن خان تبریزی معروف به رشدیه است. پیشگام فرهنگی و بنیانگذار مدارس نوین در تبریز و تهران.
کسی که در عوض تحصیل در حوزه نجف به استانبول و مصر و بیروت رفت تا آموزگاری نوین را بیاموزد.
بعد از تجربه موفق تاسیس مدارس نوین در تفلیس به دستور ناصرالدین شاه از گرجستان به ایران آمد تا این کار را در ایران آغاز کند. مخالفتهای جامعه مذهب زده و خوابآلود آن دوران در برابر مدارس نوین باورنکردنی است.
تکفیر و حلال دانستن خون میرزا حسن، حمله و تحریک اراذل و اوباش به حمله و پرتاب پمپ که باعث نابینا شدن یکی از شاگردان شد. استخدام آدمکش و تلاش برای ترور میرزا حسن خان رشدیه.
جالب است بدانیم این شیوه تقطیع کلمات و صداکشی که در آموزش الفبا در کلاس اول ابتدایی رایج است ابداع جناب رشدیه بوده است.
نیما یوشیج در وصفش سروده:
یاد بعضی نفرات، روشنم میدارد
اعتصام یوسف
حسن رشدیه
قوتم میبخشد
راه میاندازد، و اجاق کهن سرد سرایم
گرم میآید از گرمی عالی دمشان
یاد بعضی نفرات
رزق روحم شدهاست. وقت هر دلتنگی
سویشان دارم دست
جراتم میبخشد. روشنم میدارد…
ذرهای تصور نکنید که جلسهای به احترام این مرد برگزار خواهد شد و یادی از او خواهد شد.
شاید این جمله برای کسانی که این شب چهل و چند ساله را تجربه نکردهاند قابل فهم نباشد اما بدون تلاش انسانهایی مانند رشدیه و باغچهبان، طوبی آزموده، بهمنبیگی، بیبیخانم استرآبادی و خدیجه افضل وزیری یا حتا فخر اعظمی ارغون (مادر سیمین بهبانی) و هزاران آموزگار دیگر، ابدا بعید نبود که مدارس ما حکایتی بهتر از ماجرای مردم افغانستان با طالبان داشت.