قسمت ۳
در آغاز، سفر رشد فکری لاکان مشابه بسیاری از اعضای موسس جنبش روانکاوی فرانسه بود. درس و مطالعه را از دانشکده پزشکی پاریس آغاز کرد و آموزش روانکاوی را بین سالهای ۱۹۲۷ تا ۱۹۳۱ در بیمارستان سنت آن، تحت نظر کلرامبو و کلود تکمیل کرد و با هر دو رابطه خوبی داشت. وقتی SPP یا انجمن روانکاوی پاریس تاسیس شد لاکان ۲۵ ساله بود و جوانتر از این که به عضویت پذیرفته شود و باید چند سالی صبر میکرد. بعدها هم در حلقه داخلی برگزیده SPP از آغاز جایگاهی نسبتا جدا از دیگران داشت.
روانکاوی فرانسه رابطه بسیار نزدیکی با روانپزشکی طبی (medical psychiatry) داشت و طرفداران آنها سرگرم موارد شدید و حاد بودند: اشخاصی که توسط کلرامبو، کلود و لاکان و معاصرانش درمان میشدند از مشکلات روانی شدید و مزمن و افسردگی روان شیدایی (manic depression) رنج میبردند.
واژه medical psychiatry اشاره به این دارد که در این رشته بیماریهای روانی ناشی از شرایط پزشکی بررسی و درمان میشوند. روانپزشکان در قیاس با روانشناسان در مرتبه اول پزشک هستند و دوره پزشکی دیدهاند.
افسردگی روان شیدایی امروزه بیشتر به اسم اختلال دوقطبی شناخته میشود و مبتلایان دچار سرخوشی غیرعادی هستند و گاهی بیخوابیهای طولانی و سطح انرژی بالایی دارند یا دچار توهمند.
در ۱۹۳۰ لاکان ۲ ماه هم در بورگهولتسلی گذراند، بورگهولتسلی آسایشگاه روانی در زوریخ است که در دهه ۶۰ قرن ۱۹ تاسیس شد تا مروج شیوه برخورد «انسانی» با بیماری روانی شدید باشد. در آنجا تحت نظارت هانس ولفگانگ مایر که جانشین مدیر برجسته و ممتاز قبلی یوجین بلولر شده بود، کار کرد. بلولر که یونگ زمانی دستیار او بود به نسلی متعلق بود که در زمان مدیریت او روانکاوی متولد شد، او ایدههای فروید را از حوزه اختلال اعصاب به روانپریشی برد و این باور رایج را به چالش کشید که روانپریشی را نتیجه صدمه مغزی اندامی میدانست و اصرار داشت که ممکن است روانپریشی دلایل و علل روانشناختی داشته باشد و سعی کرد از مکانیزمهای که فروید تشریح کرده بود برای درک آنها بهره ببرد.
در ۱۹۱۱، بلولر در کتاب Dementia praecox oder Gruppen der Schizophrenien (زوال عقل زودرس یا گروه اسکیزوفرنی یا روانگسیختگی) نوشت:«زوال عقل زودرس را اسکیزوفرنیا نامیدم زیرا (امیدوارم بتوانم نشان دهم که) اختلال و جدایی عملکردهای روانی مختلف یکی از مهمترین خصیصههای آن است. برای راحتی کار واژه را بصورت مفرد به کار میبرم اگر چه واضح است که گروهی متشکل از چندین بیماری است». بلولر باور داشت که توهم ممکن است معنادار باشد حتا در روانپریشان: مثلا توهم شنیداری - شنیدن اصوات در مغز- ممکن است گفتگوی درونی در رابطه با موضوعی باشد. این نگرش که در آن زمان بدیع و نو بود، بطور گسترده مورد پذیرش قرار گرفت و چون بذر ایدهای در ذهن ژاک لاکان باقی ماند. همچنین بلولر واژه «اوتیسم» Autism را بصورت مخفف عبارت Auto-Erotism «خودکاری اروتیک یا خود شهوتگرایی» ابداع کرد.