منطق دانشی است که طبق تعریف خود،
آلة قانونية تعصم مراعاتها الذهن عن الخطأ في الفكر
ابزاری علمی است که بهکارگیری آن ذهن انسان را از خطای در تفکر باز میدارد.
یعنی ابزاری که بکار بستن آن باعث میشود ذهن در فرایند تفکر و استدلال و استنتاج، خطا نکند.
شاید به نظر برسد زحمات جناب ارسطو در تدوین مجموعه ارغنون چندان جواب نداده است، دانستههای ما هنوز پر از خطاست.
چرا؟
واقعاً دلیل آن اینست که از منطق استفاده نمیکنیم؟
داستان کمی پیچیدهتر است و خطا کردن ما دلایل زیادی دارد.
بیشتر قواعد منطق ارسطوی گاهی بدیهی به نظر میرسند و به نظر میرسد جای چندانی برای اشتباه نیست.
ما گاهی در ساختار استدلال اشتباه میکنیم. مثلاً اینکه سگها ۴ پا دارند. این حیوان هم ۴ پا دارد پس این حیوان سگ است، اجزای آن درست هستند ولی این شیوه استدلال غلط است، آن حیوان ممکن است گوسفند یا گاو باشد. یعنی سگها ۴ پا دارند کاملاً درست است. این حیوان هم واقعاً ۴ پا دارد ولی از این ۲ نمیتوان نتیجه گرفت این حیوان سگ است
گاهی هم شیوه و ساختار استدلال نادرست نیست و اجزای استدلال غلط است که باعث نادرست بودن یا فاسد بودن کل استدلال میشود.
مثلاً زمانی که نجوم جدید در دوره قاجار مطرح شد، منجمین سنتی ما که ذهنیت بطلمیوسی و زمین-محوری داشتند استدلالهایی مانند زیر، برای رد نظریه خورشید-محوری، حرکت وضعی یعنی گردش زمین به دور خورشید و نظایر این دانستههای نجوم جدید میکردند، البته داریم بیان جدید از خلاصه استدلالشان میکنیم.
اگر زمین به دور خود بچرخد، چیزهایی که در هوا هستند مثلاً پرندگان عقب میافتند یا سادهتر اینکه اگر به هوا بپریم روی جای سابق فرود نمیآییم. چون اینطور نیست، پس زمین به دور خودش گردش نمیکند.
یا مثلاً ممکن است کسی تاریخ لیگ برتر فوتبال انگلستان را بررسی آماری کند و این نتیجه آماری را بگیرد که هر تیمی که قهرمان شده است، کمتر از ۹۰ امتیاز داشته، پس اگر تیمی ۹۰ امتیاز بگیرد قهرمان میشود.
از این عبارت یا گزاره
۱- هر تیمی در لیگ برتر فوتبال انگلستان ۹۰ امتیاز بگیرد، قهرمان لیگ میشود و اینکه
۲- لیورپول سال ۲۰۲۲ توانست ۹۲ امتیاز بگیرد
نتیجه میگیریم پس قهرمان شده است، ولی این نتیجه غلط است و خلاف واقعیت یا واقع. چون تیم منچسترسیتی با ۹۳ امتیاز قهرمان شده است.
شیوه استدلال ما غلط نیست. بخش اول که هر تیمی ۹۰ امتیاز بگیرد قهرمان میشود حتا اگر تکیهگاه آماری داشته باشد، نادرست است.
اصطلاحاً مصالح و مواد استدلال ما غلط یا فاسد است که باعث میشود شیوه درست ما را به نتیجه نادرست برساند.
مغلطه
گاهی اشتباه بودن مصالح و مواد استدلال و شیوه استدلال واضح و آشکار است ولی در بسیاری از مواقع بهطور خاص در زندگی ابداً این موضوع آشکار و واضح نیست و گاهی هم ذهن ما ناخواسته و ناآگاه، سوگیری و جهتگیری دارد و نسبت به مسایلی تعصب و گرایشی دارد که ممکن است خود ما هم آگاه و متوجه آن نباشیم. مثلاً وقتی ما مالک چیزی هستیم مانند خودرو یا خانه، در وقت ارزشگذاری رقم و عدد بیشتری برای آن در نظر میگیریم به نسبت زمانی که مالک و صاحب آن دارایی نیستیم. شاید هرگز هم متوجه این گرایش و تمایل پنهان خودمان نشویم.
سوای گرایشها یا بایاسهای ذهن، انسان در درک احتمالات مخصوصاً وقتی پیچیده میشوند که در درک موضوعات فیزیک نوین مانند مکانیک کوانتوم خود را نشان میدهد هم دچار مشکل میشود و گاهی پاسخی که ریاضیات یا فیزیک میدهد را نمیتوان بپذیرد.
موضوع دیگری که به لحاظ تاریخی کار را دشوار کرده، راهی بود که متکلمین و سخنوران پیش گرفتند برای اقناع دیگران که هدف آن غلبه و برتری بر حریف و خصم و ساکت کردن او بود. عمده شیوههای که استفاده میشد روشهای مبتنی بر مغلطه بودند.
این کار از سوفسطاییان یا سوفیستهای یونان و آموزش خطابه و سخنوری بویژه در محکمهها و دادگاهها آغاز نشد اما میشود از آن به عنوان نمونه مشهود تاریخی اسم برد. یعنی فرد مسلط میشد تا گاهی با بازی و لفاظی و به خطا انداختن مخاطبان، کار خود را پیش ببرد و مثلاً در دادگاه پیروز شود.
داستان معروفی درباره پروتاگوراس مهمترین شخصیت سوفیست یونان باستان هست که به جوانی آداب سخنوری یاد میدهد به این شرط که اگر جوان در اولین دعوای دادگاهی پیروز شود دستمزد او را بپردازد و اگر شکست خورد پولی ندهد.
جوان از دادن پول امتناع میکند و دعوای حقوقی بین پروتاگوراس و جوان شکل میگیرد و جوان در دادگاه میگوید اگر دادگاه به نفع من حکم بدهد که نباید به حکم دادگاه پولی به استاد بدهم و اگر در دادگاه پیروز نشوم، طبق شرط و قرارم با استاد نباید پولی به او بدهم.
استاد میگوید، اتفاقاً برعکس، اگر دادگاه به ضرر من حکم بدهد طبق شرط قبلی ما باید جوان پول را بدهد و اگر دادگاه به نفع من حکم بدهد باید طبق حکم دادگاه پول را بدهی.
این داستان را البته میشود با عنوان پارادوکس یا متناقصنما هم بررسی کرد.
شاید مکالمه زیر بین یک سوفیست با شخص دیگری بهتر بتواند مغلطه کردن را نشان بدهد.
سوفسطایی: من، تو نیستم، قبول داری؟
مرد: بله.
سوفسطایی: و من انسان هستم
مرد: بله
سوفسطایی: و من حیوان نیستم
مرد: بله
سوفسطایی: پس من غیر حیوان هستم
مرد: بله
سوفسطایی: گفتی که من غیر تو هستم و من غیر حیوان هستم پس تو غیر غیر حیوان هستی یا حیوان هستی!
چندین تعریف از مغلطه داریم اما عامترین و قابلفهمترین و کاربردیترین آن یعنی همه خطاها و آشفتگیهایی مرتبط با استدلال.
ما هم با همین نگاه عام به موضوع مغلطه یا fallacy نگاه میکنیم.
نسخه صوتی در فصل یکم مغاک