آنیا عباسی
آنیا عباسی
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

نگاهی به فیلم (2008 )Hunger

فيلم hunger اولين فيلم بلند استيو مك كوئين است ،يكى از كارگردان هاى خوب و مورد علاقه بنده كه بعد از اين فيلم،راجع به فيلم هاى بعديش هم حتماً خواهم نوشت، فيلم مهجور و كمتر قدر دانسته اما فوق العاده در سينما با داستانى واقعى، این فیلم درباره اعتصاب غذای زندانیان ایرلندی در سال 1981 و شخصیت اصلی آن بابى ساندز، مبارز ایرلندی و عضو ارتش آزادى خواه ايرلند است. در این فیلم مايكل فاسبندر در نقش بابی سندز ایفای نقش می‌کند، hunger فيلم غم انگيزى است ، فيلم با نشان دادن وضعيت بد زندانيان سياسى مخاطب را تحت تاثير قرار مى دهد، صحنه اى كه ماموران پليس به صف مى ايستند و زندانيان را كتك ميزنند،در حالى كه يك پليس پشت ديوارى پنهان شده و اشك مى ريزد بسيار تكان دهنده است، استيو مك كوئين در صحنه هاى مربوط به زندان و زندانيان بسيار موفق عمل كرده، مخاطب با ديدن اين سكانس ها حس و حال محيط خفقان و تهوع آور همراه با خشونت فراوان را به خوبى درك ميكند،آنجاست که درک می کند زندان یعنی چی ،اعتاض یعنی چی،مبارز یعنی چی ، اما شايد زيبا ترين سكانس فيلم مربوط به ديدار ساندز و كشيشى است كه مى خواهد او را از تصميمش ( مرگ با اعتصاب غذا کردن) منصرف كند،مكالمه اين دو همراه با يادآورى خاطرات كودكى ساندز بسيار تاثير گذار است، ديالوگى كه ساندز به كشيشى كه مى خواهد او را از خود كشى منصرف كند مى گويد <<زندگى براى من همه چيزه، آزادى يعنى همه چيز>> زيبا ترين قسمت فيلم است.

نيمه هاى پايانى فيلم، شروع اعتصاب غذاى ساندز تا مرگ او را روايت ميكند، دردناك ترين سكانس هاى فيلم هم مربوط به همين بخش است، فاسبندر بدون گفتن حتى ديالوگى در اين سكانس ها شاهكار است،نگاه هايى خيره،غم انگيز و خالى از اميد،سكانس ها كم كم زوال بدن ساندز را نشان ميدهند،مشكلات مختلف جسمى در پى اعتصاب غذا،ماموران ساندز را در اتاق مناسبى اسكان دادند،پزشک او را چکاب می کند و هر روز برايش وعده هاى مختلف غذا مياورد اما ساندز به غذاها نگاه هم نميكند، بازى فاسبندر به قدرى عاليست كه مدتها بعد از تماشاى فيلم صورت وچشمان بى روح او را فراموش نخواهيم كرد،

فيلم باز ها و همه كسايى كه يه بار گذرشان به صفحات سينمايى در شبكه هاى اجتماعى خورده احتمالاً عكس هاى كاهش و افزايش وزن بازيگران بزرگ سينما رو ديدن،كريستين بيل ، متيو مك كانهى، جرد لتو ( كه هر جفت آنها براى آن نقشها اسكار و جوايز زيادى بردن) وخيلى هاى ديگر، اما توى اين ليست بازيگرها كمتر نام مايكل فاسبندر در hunger ديده شده، يكى ديگر از دلايل مهجور بودن فيلم گرسنگى!

در آخر فيلم بيان مى شود كه ساندز بعد از ٦٦ روز اعتصاب غذا از دنيا مى رود،چيزى كه بيشتر از هر چيزى در اين فيلم تكان دهنده است واقعى بودن داستان و كاراكترهاست، هر انسانى به طور فطرى ميل به زنده ماندن دارد، چيزى كه به طور ذاتى در درون تمام انسانها است، تمايل به بقا و زندگى! جايى خواندم بيشتر كسانى كه خودكشى كردند و زنده ماندند لحظاتى بعد از خودكشى پشيمان شدند و ٨٠٪؜ ديگر هرگز خودكشى نكردند،اين نكته وجود دارد كه هر مبارز سياسى كه در هر دوره اى از زمان مى جنگد ميداند كه ممكن است هرلحظه دستگير شود و يا كشته شود يا حتى مجبور شود خودش را بكشد تا دستگير نشود،اما تصمیم به اعتراض کردن و در نهایت مرگ با اعتصاب غذا بسیار دردناک و سهمگین اما فوق العاده قهرمانانه است، اينكه ساندز تمام اين ٦٦ روز را با ميل ذاتی به زنده ماندن جنگيده (با اشاره دوباره به اينكه زندگی را دوست داشته و به كشيش گفت زندگى براى من همه چيزه!) اما آزادی و کشته شدن در راه آن و فداکاری برای انسان هایی که بعد از مرگش به زندگی ادامه خواهند داد برای ساندز بسیار مهم تر از زندگی بوده است، فیلم توضیح می‌دهد که او در حین اعتصاب، برای نمایندگی مجلس پادشاهی متحد انتخاب شد. اما نپذيرفت و به استقبال مرگ رفت ،بعد از ديدن فيلم ، ساندز براى من به يك قهرمان تبديل شد،نُه مرد دیگر که همراه او اعتصاب راشروع کرده بودند در طول هفت ماه مردند. مردانى بزرگ كه براى آزادى،كشور،مردم و عقايد خود ميل به زندگى كردن در جوانى را در خود كشتند،خود را زجر كش كردند تا شرايط رابراى بقيه تغيير دهند.

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید