اولین کانادایی که دیدم مرد قدبلندی بود با لباس فرم قرمز، کلاه لبهدار و سگی زیبا و باهوش، که برای پیدا کردن قاتل پدرش راهی شیکاگو شده بود. از سریال بهسوی جنوب حرف میزنم که شخصیت اصلیاش یک افسر پلیس سوار کانادا بود. او تصویر بسیار مثبتی از کاناداییها برایم ساخت: مردمانی مودب که در را برای یکدیگر باز میکنند. ولی این افسرها همیشه هم مودب و باشخصیت نیستند.
نخستین باری که این تصویر برایم شکست وقتی بود که از برخورد خشن پلیس سوار کانادا شنیدم با بومیانی که به کشیدن خطوط لولهٔ نفتی اعتراض میکردند. و بعد هم فیلمی از برخورد وحشیانهٔ دو افسر پلیس سوار با یک بومی کانادایی منتشر شد.
نام کامل این نیرو پلیس سوارهنظام سلطنتی کانادا یا ژاندارمری سلطنتی کاناداست، که در انگلیسی آرسیامپی گفته میشود و بیشتر کاناداییها نگاه مثبتی به آن دارند. در یک نظرسنجی دولتی، نزدیک نود درصدشان گفتهاند که این نیرو در کنار هاکی، پرچم، سرود ملی و منشور حقوق و آزادی کانادا بخش مهمی از هویت ملی آنهاست.
اما هفتهٔ پیش ماهنامهٔ والروس، که از معتبرترین مجلات کانادایی است، مقالهای مفصل منتشر کرد به نام نیمهٔ تاریک پلیس سوار کانادا، که در آن عملکرد این نیرو را در موارد متعددی نقد کردهاست. نویسندهٔ مقاله روزنامهنگار کانادایی جِین گِرستِر است که کتابش دربارهٔ پلیس سوار کانادا سال ۲۰۲۲ منتشر میشود. او میگوید گرچه پلیس سوار خدمات بسیاری به مردم و دولت کانادا کردهاست اما دچار چالشهای اساسی است، و سه مشکل ساختاری را در این نهاد برشمردهاست.
مشکل اول این است که پلیس سوار کانادا در تحقیقات خود ضعیف عمل میکند که نتایج فاجعهباری بههمراه داشته است. مثلاً شک بیدلیل آنها به ماهر عرار، شهروند سوری-کانادایی، منجر به بازداشت او در آمریکا در سال ۲۰۰۲، دیپورتش به سوریه و بازداشت و شکنجهٔ یکسالهٔ او در این کشور شد. در نهایت بیگناهیاش ثابت شد و دولت کانادا به او ده میلیون دلار غرامت پرداخت.
فرهنگ کاری پلیس سوار کانادا مشکل دیگری است که، بهگفتهٔ نویسنده، سرشار از نمونههای آزار و اذیت جنسی و روانی و نژادپرستی است. فرهنگی که با وجود هشدارهای فراوان متخصصین، کاری اساسی در جهت اصلاحش صورت نگرفتهاست. از نمونههای عملکرد ضعیف پلیس سوار، کشتن فرد بیگناهی به نام رابرت دزیکانسکی در سال ۲۰۰۷ بود. او مهاجری لهستانی بود که بهقصد مهاجرت به کانادا وارد فرودگاه ونکوور شد، بهدلیل نامعلومی در فرودگاه کلافه شد و یکی از کامپیوترهای فرودگاه را به زمین پرت کرد، مأمورین پلیس سوار برای آرامکردنش پنج بار با تیزر بهش شوک الکتریکی دادند تا اینکه قلبش از کار ایستاد و جان داد.
مشکل سوم گستردگی و پیچیدگی وظایف پلیس سوار کاناداست که این نهاد را در اولویتبندی و تربیت نیروهایش دچار مشکل میکند. این نهاد چند سال پس از تشکیل کشور کانادا، در سال ۱۸۷۳ تأسیس شد و هدفش این بود که مانند یک ارتش داخلی عمل کند و امنیت داخل مرزهای کشور روبهگسترش کانادا را حفظ کند. اما امروزه آرسیامپی هم مسئول مبارزه با تروریسم است و هم مسئول حفاظت از معاهدات با بومیان، و هم در بزرگراههای برونشهری (خارج از استانهای کِبِک و انتاریو) و هم در روستاها و شهرهای کوچکی که پلیس محلی ندارند امنیت را برقرار میکند. این در حالی است که افسرهای پلیس سوار مانند نیروهای شبهنظامی تعلیم میبینند و مهارت و شناخت لازم برای ارتباط فعال با جامعهٔ پیرامون و پیشگیری از بروز جرائم را ندارند.
جدیدترین افتضاح پلیس سوار کانادا در کشتار آوریل ۲۰۲۰ در نووا اسکوشیا رخ داد، که در آن مردی طی ۱۳ ساعت با اسلحهٔ گرم ۲۲ نفر را کشت. اولین نفرات که کشته شدند، مردم به پلیس زنگ زدند و مشخصات مهاجم را اعلام کردند و گفتند که او سوار یک ماشین پلیس است، ولی پلیس سوار در انتشار این اطلاعات و هشداردادن به مردم کوتاهی کرد و در نهایت به فرستادن دو توییت بسنده کرد. خانوادههای قربانیان معتقدند برخی از این قتلها قابل پیشگیری بوده و پروندهای قضایی علیه پلیس سوار کانادا باز کردهاند. تحقیقات در این باره ادامه دارد و گزارش نهایی نوامبر ۲۰۲۲ منتشر میشود.
نویسنده میگوید احتمالاً این گزارش نقایصی که بسیاری از گزارشهای قبلی دربارهٔ پلیس سوار نوشتهاند را تکرار خواهد کرد، ولی باید دید که آیا منجر به اصلاحات اساسی در ساختار این نیرو خواهد شد؟