بهطورکلی ادبیات موجود درباره ورود بریل به ایران و گسترش آن در دهههای نخست، صرفاً حاوی نکاتی بسیار گذرا و محدود بوده که بیشتر ناشی از دردستنبودن منابع قابل اتکا و دادههای متقن و البته روشن و جامع در این زمینه است.
در اولین یادداشت از این سلسله نوشتار اشاره رفت که: 1-«کمرنگ شدن»، «افول» و «به حاشیه رفتن تسریعی بریل در ایران» نهتنها امری طبیعی و همسان روندهای جهانی نیست؛ بلکه مستلزم مداخلهای آنی، البته به شکلی کارشناسی و با نظرداشت همۀ جوانب از طریق اتخاذ مجموعهای از سیاستهاست.
2-جهت هرگونه تصمیمسازی در این زمینه و اتخاذ و کاربست مجموعهای از سیاستها در نگاهی حداقلی، توجه به دو سطح «در حوزه بریل فارسی چه رخ داده؟» و «در حوزه بریل فارسی چه باید کرد؟» ضروری مینماید که ابتدا باید به «در حوزه بریل فارسی چه رخ داده؟» بپردازیم.
3-در این راه، اگر هر آنچه حول بریل در ایران چه در بُعد سختافزاری و چه نرمافزاری شکل یافته را «زیستبوم بریل فارسی» بنامیم، این زیستبوم در ابتدا، توان حفظ و ارتقاء جایگاه بریل فارسی در تأمین نیازهای اطلاعاتی نابینایان را داشت؛ اما بهتدریج و بهویژه در دو دهه اخیر، قدرت مانور و توان حمایتگری آن به دلایلی به شدت تحلیل رفته است.
و 4- مهمترین دلیل در این زمینه ایجاد برخی دوگانهها، عدم گذار از آنها و البته ناتوانی بریل فارسی در نشان دادن واکنش مقتضی نسبت به آنهاست که باعث به حاشیه رفتن «بریل» در سبد مطالعاتی نابینایان شده است که این معضل، شایسته تبیین، بررسی و آسیبشناسی است تا از این رهگذر به «در حوزه بریل چه باید کرد؟» برسیم.
و اما:
فارغ از مباحث تئوریکی که حول نحوه شکلیابی دوگانهها، انواع آن و چگونگی کنش و واکنش بین آنها قابل طرح است، در تمامی دوگانههایی که در این سلسله نوشتار محل بحث واقع میشود، از یکسو، «بریل» بازیگر اصلی شکلیابی تمامی آنها بوده و بر وجه متناظرِ خود که با هم دوگانههای موردنظر را شکل میدهند، تقدم داشته است و از سوی دیگر، نکته مهم آنجاست که فاصله زمانی ورود بریل به ایران و ابداع بریل فارسی تا پیدایش و عمومیت یافتن هر یک از وجوه متناظر جهت شکلدهی هر یک از دوگانهها، بسیار طولانی بوده و حتی به چند دهه میرسد. بهعنوانمثال از زمان ورود بریل به ایران (1304) تا آغاز عمومیت یافتن کتاب گویا و درنتیجه شکلیابی تدریجی دوگانه «بریل-گویا»، قریب به چهار دهه فاصله است.
جهت تبیین اهمیت این نکته باید ابتدا با در پرانتز گذاشتن تمامی انواع، شرایط مترتب و امکان و عدم امکانهای متصور برای ایجاد هر دوگانه، به زبانی ساده سازوکار کلی حاکم بر آن را تشریح کرد.
اساساً در زمان ایجاد هر دوگانه، امکان جدیدی که به میدان آمده، رشد و نمو پیدا کرده و بهتدریج وجوه سختافزاری و نرمافزاری مترتب بر آن شکل یافته است. در گام بعد جهت عمومیتیابی و سپس سیطره یافتن بر حوزه فعالیت خود، رقیبی که اتفاقاً بازیگر اصلی یا یکی از بازیگران مهم آن حوزه است را پیش روی خود میبیند؛ لذا ضمن عرضه نقاط قوت خود و انگشت گذاردن بر آنها، سعی مینماید نقاط ضعف «بازیگر اصلی» را نیز برجستهسازی کند و بهعبارتی نوعی زورآزمایی بین «امکان جدید ظهوریافته» بهعنوان «وجه متناظر» و بازیگر یا بازیگران موجود بهعنوان «وجه اصلی» شکل میگیرد.
در قالب این چالش فراگیر شکلیافته و دوگانه ایجادشده، مجموعهای از کنش و واکنشها و زنجیرهای از تأثیر و تأثرات چندوجهی محتمل و متصور است. از یکسو اگر بازیگر اصلی دارای قدرت مانور و انعطاف کافی بوده و در عین رفع یا کمرنگ نمودن نقاط ضعف خود، امتیازات «امکان جدید» را به چالش کشیده و آنها را به شکل بهینهتری در خود نشان دهد و البته نقاط ضعف امکان جدید را نیز نمایان و برجسته سازد، میتواند آن را از میدان به در کرد یا به گوشه رینگ راند و بهعبارتی «امکان جدید ظهوریافته»، رشدش متوقف یا حتی افول آن آغاز میشود. در سوی دیگر نیز برعکس همین رویه میتواند صادق باشد که در نتیجه آن، بازیگر اصلی جایگاه و اعتبار خود را بهتدریج از دست خواهد داد. حالت سومی هم وجود دارد که بهاصطلاح توان مدیریت چالش پیشآمده و سیطرهیابی کامل یا نسبی بر حوزه فعالیت موردنظر برای هیچیک از دو وجه حاضر ممکن نبوده که دارای شقوق مختلفی است و بهعلت عدم ارتباط با بحث حاضر، پرداختن و تشریح این شقوق ضرورتی ندارد.
البته ذکر این نکته پر بیراه نیست که آنچه در بالا آمد، صرفاً یک نمود کلی متصور از ایجاد یک دوگانه و سازوکارهای حاکم بر آن جهت تمهید پیشنیازهای پرداختن به موضوع نوشتار حاضر است ولاغیر؛ وگرنه تبیین جامع ابعاد و شرایط مترتب بر ایجاد هر دوگانه حتی بهصورت گذرا، فرصتی به وسعت چند یادداشت را میطلبد؛ بنابراین با توجه به توضیحات بالا، اگر بریل و زیستبوم متصور برای آن بهعنوان بازیگر اصلی در تمام دوگانههای محل بحث، دارای قدرت کافی و انعطاف لازم جهت نشان دادن واکنش مقتضی نسبت به هریک از «امکانهای جدید ظهور یافته» بود، باید حتی اگر رشد آنها را متوقف نمیکرد، حداقل جایگاه تثبیتشده خود را حفظ مینمود و همچنان بهعنوان یک بازیگر مهم و کانونی در تأمین نیازهای اطلاعاتی نابینایان باقی میماند؛ و نه آنکه به حاشیه برود و آن هم به حاشیه رفتنی تسریعی!
دقیقاً اهمیت نکته دوم مطروحه در بالا که به آن اشاره رفت، از آنجاست که زیستبوم متصور بریل فارسی تا تجربه کردن اولین دوگانه، زمان کافی و حتی چند دهه ای را برای شکلیابی، تثبیت، نهادینه شدن و رفع ضعفهای خود داشت و حال آنکه چنین نشده و به حاشیه رفته است.
بر این مبنا قبل از ورود به هر یک از دوگانهها و تشریح و تبیین سازوکار مترتب بر آنها، باید با نگاهی موشکافانه به خود زیستبوم بریل فارسی، کیفیت شکلیابی و تثبیت و البته امکانهای موجود برای آن نگریست.
بهطورکلی ادبیات موجود درباره ورود بریل به ایران و گسترش آن در دهههای نخست، صرفاً حاوی نکاتی بسیار گذرا و محدود بوده که بیشتر ناشی از دردستنبودن منابع قابل اتکا و دادههای متقن و البته روشن و جامع در این زمینه است.
براساس اطلاعات و داده های موجود، بههیچوجه نمیتوان شمای کامل و جامعی از «آنچه بر بریل فارسی رخ داده» را ترسیم کرد و از رهگذر آن، نقصانها و آسیبهای محتملی را شناسایی نمود که بر «به حاشیه رفتن بریل» در مواجهه با سایر روشهای دسترسی نابینایان به منابع اطلاعاتی، اثرگذار بوده است.
بنابراین باید طرحی نو درانداخت و از شمای کلی که تاکنون از دهههای اول بریل فارسی تصویر شده، فراتر رفت. بر این اساس تلاش دارم با بهرهگیری از برخی از اسناد بهدستآمده و پژوهشهایم در سالهای اخیر، از دریچه جدیدی به این بازه زمانی (چند دهه اول حیات بریل فارسی) بپردازم. از این منظر اگر زیستبوم بریل فارسی را صرفاً باعث گسترش، عمومیتیابی و نهادینه شدن بریل در ایران بدانیم، حق مطلب ادا نشده است؛ چراکه دقیقاً در همین برهه براساس اسناد بهدستآمده، برخی نارساییها، عدم استمرارها و بهویژه عدم شکلیابی ارتباطی نهادمند و فراگیر بین اجزای مختلف این زیستبوم رخ داد که بذر برخی نقصانها و آسیبها را کاشت که اتفاقاً در مواجهه با دوگانهها، موجبات عدم توان تثبیت جایگاه بریل و درنتیجه به حاشیه رفتن آن را فراهم ساخت.
هرچند ظاهراً زیستبوم مذکور ایجاد شد؛ اما ساختها و زنجیرههای لازم جهت «تعادل بخشی»، «ایجاد توازن بین دروندادها و بروندادها»، «انباشت و تراکمپذیری»، «ارتباط بین اجزاء»، «بهاشتراکگذاری تجربیات» و… در آن تمهید نشد.
در این میان در طول این بازه زمانی (1304 – 1350)، یک برهه کوتاه و البته بسیار حساس وجود دارد که تحولات و اتفاقات حول آموزش نابینایان و بهطبع، بریل بسیار شتاب میگیرد و از رهگذر تأثیر و تأثرات مابین این اتفاقات، شرایط جدیدی پدیدار میشود و حساسیت نسبت به آموزش این قشر به شکل روزافزونی در قیاس با قبل رشد میکند؛ اتفاقاتی که ردپای آنها به شکل مستقیم یا ضمنی هنوز در حیات آموزشی نابینایان و البته بریل، قابل ردیابی است و عدم وقوع یا هرگونه تغییر در هر یک از اتفاقات و تحولات مزبور، امروز میتوانست روایت جدیدی را از حیات آموزشی نابینایان برای ما رقم زند. بهزعم نگارنده، این برهه را میتوان «پیچ حساس حیات آموزشی نابینایان و ازجمله بریل فارسی» نامید.
«درگذشت کریستوفل (1334) و ایجاد تغییرات تدریجی در سازمان کریستوفل»، «شکلیابی تدریجی تلاشها برای آموزش نابینایان در تبریز و عدم استفاده مکفی از تجربیات مدرسه کریستوفل در این راه» (1337)، «ایجاد نگرشهایی در ناکافی بودن امکانات و نامناسب بودن شرایط آموزشی در کانون آموزش و تربیت و بهعبارتی کانون کار و آموزش و تعطیلی آن» (1339)، «گسیل آقایان بقایی و مینایی جهت تحصیل در حوزه آموزش نابینایان به اروپا» (1339)، «ایجاد انجمن هدایت و حمایت نابینایان ایران» (1336 – 1344)، «بازگشت عبدالعزیز واحدی به ایران با اخذ آموزشهای متعدد و بهروز در حوزه نابینایان» (1341)، «حضور برخی فعالین بینالمللی در حوزه نابینایان در ایران» (1342-1345)، «انتخاب رساله دکترای یک نابینا بهعنوان پایاننامه نمونه کشور و گرفتن دکترایی دیگر در چهار سال بعد و حضور فعال در محافل علمی، ادبی و فرهنگی وقت و البته تألیف تعداد قابلتوجهی از کتابهای درسی رشته ادبی که در ایجاد حساسیت نسبت به آموزش نابینایان و توجه به این قشر مؤثر بود» (1340-1332)، «تأسیس تدریجی آموزشگاههای ویژه نابینایان در تهران و برخی شهرهای بزرگ کشور» (1342-1345) و… ازجمله اتفاقاتی است که در این برهه کوتاه رخ دادند و هر یک به سهم خود چه به شکل ایجابی و چه سلبی، بر بریل فارسی و جایگاه آن مؤثر بودند که در جای خود به شکلی گذرا به آنها خواهیم پرداخت.
اما قریببهاتفاق این رخدادها و تحولات با شدت و ضعفهای متفاوت در حوزه بریل فارسی دارای یک وجه مشترکاند و آن هم تأثیرپذیری از «زیستبوم خودبسنده بریل فارسی»، که تا اوایل دهۀ سی موجبات شکلیابی و تثبیت حداقلی بریل فارسی را فراهم ساخته بود و بسیاری از مشکلات که در قالب تحولات فوقالذکر و بهویژه بهاشتراکگذاری تجربیات و ارتباط بین آنها شکل یافت، از همین خودبسندگی صورت نخستین زیستبوم بریل فارسی ناشی شد؛ ازاینرو در شماره بعد، خودبسندگی زیستبوم بریل فارسی و مشکلات مترتب بر آن که در گامهای بعدی بر آموزش نابینایان به اشکال مختلف تأثیرگذار بوده و در دهههای بعدی اثرات آن رخ نموده است، تشریح خواهد شد.