حسین عبدالملکی
حسین عبدالملکی
خواندن ۹ دقیقه·۲ سال پیش

گزاره هایی در چاره یابی نجات خط بریل در ایران/بخش اول

گزاره هایی در چاره یابی نجات خط بریل در ایران/بخش اول

حسین عبدالملکی


به نقل از خبرگزاری خبرآنلاین، حسین عبدالملکی در یادداشتی آورده است:

اختراع «بریل» راهبردی جایگزین را، جهت دسترسی بدون واسطه به متن پیش‏ روی نابینایان نهاد، تا گذشته از همه ضعف‏ ها، محدودیت‏ ها و تفاوت‌های مستتر در آن، کارویژه‌ها و کارکردهای متنوع و متعدد «خط» را برای این افراد به منصه ظهور گذارد.

نقطه درازای خط، «نظام ترکیب نقطه‌ها» در تراز «حروف الفبا»، و البته قرارگیری «انگشت و حس لامسه» به جای «چشم و قوه باصره» به مثابه کانال دریافت، پردازش و خوانش داده‌ و اطلاعات.
اختراع شگرفی که قریب به دو قرن است به شکلی بالقوه به چندین میلیون انسان در سراسر جهان توان خواندن و نوشتن بخشیده و به واسطه همین تأثیرات چندوجهی و بنیادی‌اش، چهار ژانویه هر سال (روز تولد لویی بریل) از سوی سازمان ملل «روز جهانی بریل» نام‌گذاری شده است. خط برجسته‌ای که در فرانسه بنیاد نهاده شد و به تدریج و البته با شدتی روزافزون مرزها را درنوردید و در سال 1304 (1925) توسط کشیشی آلمانی به ایران رسید و مقدمات ابداع «خط بریل فارسی» فراهم شد. با تمام نشیب و فرازها خط بریل امروزه در ترازی جهانی، خطی رسمیت یافته برای افراد با آسیب بینایی محسوب می‌شود؛ اما با تمامی این تفاسیر، بدون تعارف در حال حاضر «بریل در ایران اصلاً حال خوبی ندارد». کمرنگ شدن و به حاشیه رفتن تسریعی آن در دسترسی به منابع مطالعاتی و تأمین نیازهای اطلاعاتی نابینایان در موازات داشتن تبعاتی چندوجهی نه تنها طبیعی نبوده؛ بلکه نیازمند مداخله‌ای آنی جهت چاره یابی و نجات آن است. البته مداخله‌ای کارشناسانه مبتنی بر داده‌های متقن و با نظرداشت تمامی جوانب.
در این راستا، باید «آنچه بر خط بریل فارسی رخ داده» و موجبات به حاشیه رفتن تسریعی آن را فراهم ساخته است، بازشناسی و مبتنی بر این نگاه، در قالب «چه باید کرد؟»، مجموعه سیاست‌هایی را جهت برون‌رفت از شرایط کنونی حاکم بر بریل فارسی و یا در وجهی حداقلی، تقلیل تبعات چندبُعدی مترتب بر آن، اتخاذ و اجرایی نمود.
سلسله نوشتار حاضر، آن‌چنان‌که در «نسل مانا» آورده‌ام، تلاشی است برای گام گذاردن در این راه بسیار مهم، و البته حساس نمودن مسئولین و تصمیم سازان و تمامی دستگاه‌هایی که به هر نحو می‌توانند با بریل و امور مترتب بر آن، مرتبط باشند.
درواقع، از ورود خط بریل به ایران (1304) نزدیک به یک قرن می‏گذرد. در این میان، قریب به اتفاق رویه‏ ها، نهادها، قواعد، سازوکارها و مراکزِ معطوف به خط بریل که به شکل رسمی یا ضمنی و به انحاء مختلف در تثبیت، رسمیت بخشی، آموزش و ترویج، گسترش و نهادینه‏ سازی آن در ایران مؤثر بوده‏اند، سابقه‏ ای چند دهه‏ ایی و حتی بیش از نیم قرن دارند.
«تأسیس و راه‏ اندازی مدارس ویژه نابینایان در تبریز (1304) و اصفهان (1308) و توجه ویژه به کاربست بریل در این مراکز»، « تلاش جهت تثبیت و رسمیت بخشی علائم بریل فارسی در اجلاس یونسکو در دهه 30» ، «تأسیس انجمن هدایت و حمایت نابینایان ایران به مثابه وجه آغازین حیات مدنی نابینایان که یکی از اهداف آن، توجه به حیات آموزشی این قشر و به ‏طبع، «بریل» بود، (1336) و رسمیت ‏یابی آن (1344)»، «تأسیس دفتر کودکان استثنایی به منزله نمود رسمی، فراگیر و تخصصیِ ورود «دولت» به آموزش افراد با نیازهای ویژه و به‏ طبع، راهبری استفاده از بریل در آموزش رسمی نابینایان (1347)»، «بازبینی و تکمیل تدریجی علائم معطوف به خط بریل فارسی از دهه 30 تا دهه 50»، «تربیت آموزگاران و معلمانی برای آموزش خط بریل از ۱۳۱۰ تا ۱۳۵۰ و بعد از آن»، «راه ‏اندازی تدریجی چاپخانه‏ های بریل ( با تیراژ محدود در دهه 30 و به ویژه 40 )»، «ورود و راه ‏اندازی اولین ماشین چاپ بریل (1348)» و...، تنها گوشه‏ ای از فکت‏ های ناظر بر سازوکارها، مراکز و نهادهای مطروحه در بالا بوده که مؤید قدمت، عقبه و پشتوانه قابل اعتنای خط بریل و ابعاد مترتب بر آن در کشور است.
در واقع، مجموعه تمهیدات سخت افزاری و نرم افزاریِ متصور در حوزه خط بریل فارسی در نیم قرن نخستین حیات آن (1350-1304)، در قالب یک فرآیند چند خطی و البته با روندی تطوری، قابل ردیابی است که می ‏توان آن را به اغماض «زیست‌بوم خط بریل فارسی» نامید.
زیست ‏بومی که طبیعتاً باید خروجی آن تثبیت،گسترش، عمومیت یابی و نهادینه شدن روزافزون بریل درمیان نابینایان کشور باشد و در آغاز نیز چنین بود. اما، به سبب برخی کژکارکردها و البته دژکارکردها در میان اجزای خودِ زیست‌بوم و نیز در ارتباطِ این زیست‌بوم با سایر ساحت ‏های معطوف به تأمین نیازهای اطلاعاتی و مطالعاتی افراد با آسیب بینایی،نه تنها خروجی و کارآمدی آن به‏ تدریج و به‏ ویژه در دو دهه اخیر با چالش‏ ها و علامت سؤال‏ های زیادی روبه‏ رو شد، بلکه امروز به حاشیه رفتن تدریجی بریل، روندی تسریعی یافته است و به عبارتی، اساساً زیست‌بوم متصورِ برای خط بریل فارسی و اجزاء متشکل آن دیگر قدرت مانور و توان حمایتگری خود برای ارتقاء جایگاه بریل و حتی تثبیت آن را از دست داده، و همین امر، موجبات افول بریل در تأثیر و تأثرات با عوامل مختلف و از جمله، جایگزین‌ها و بدیل‌های موجود برای آن را فراهم ساخته است.
هرچند دلایل فراوانی را می‏توان جهت تبیین این واقعه طرح نمود، اما به زعم نگارنده، ایجاد برخی دوگانه ‏ها و عدم گذار صحیح و کارشناسی شده از آن‏ها، سهم قابل توجهی از شکل یابی این روند را به خود اختصاص می‏ دهد.
از این‏ رو، در چند یادداشت پیش‏ رو تلاش دارم با طرح و بسط برخی دوگانه‏ های ایجاد شده و تبیین گذرای شرایط مترتب بر آن‏ها، ابتدا به «در حوزه بریل چه رخ داده است؟» بپردازم و سپس مبتنی بر نگاه به ‏دست آمده، «در حوزه بریل چه باید کرد؟» را در حد وسع خود و البته مجال اندک کلمات هر یک از یادداشت‏ ها، پیش نَهم؛ تا شاید محلی باشد برای ایجاد بحث و گفتگو در زمینه چگونگی راه‏ حل‏ یابی جهت برون‏رفت از مشکلات عدیده‏ ای که در تأمین نیازهای اطلاعاتی نابینایان درکشور وجود دارد. مشکلات عدیدهِ چندوجهی به هم پیوست ه‏ای که روزبه ‏روز شکاف اطلاعاتی میان افراد با آسیب بینایی و سایرین را عمیق و عمیق‏ تر می‏کند.
قبل از ورود به بحث ذکر دو نکته را بسیار ضروری می‌دانم:
نخست آنکه، تکیه بر این «دوگانه‌ها» و استوار سازی این یادداشت بر تبیین تأثیر و تأثرات آن‌ها در شکل یابی افول تدریجی خط بریل، به هیچ وجه نافی تأثیر عوامل دیگر در ایجاد و حادث شدن شرایط کنونی بر بریل فارسی نیست.
بدون تردید، رخداد چنین شرایطی آن هم برای خط بریل فارسی که در نوع خود ساحت کلانی می‌تواند محسوب شود، طبیعتاً متأثر از مجموعه‌ای از عوامل مختلف و تأثیر و تأثرات بین آن‌هاست. اما در عین اعتقاد بر این نگاه، همچنان بر این داعیه که برآمدن این دوگانه‌ها–که در نوع خود بعضاً طبیعی نیز می‌نماید- و به ویژه عدم گذار و مدیریت آن‌ها و به عبارتی، ماندن و فرو رفتن در این دوگانه‌های برآمده، از علت‌های اصلی حادث شدن چنین وضعیتی بر بریل در کشور بوده و در واقع، بر بسیاری از عوامل مؤثر دیگر، اولویت داشته و خود حتی باعث و زاینده برخی از همین عوامل است.
به عنوان مثال؛ نبود انعطاف کافی در زیست‌بوم خط بریل فارسی، عدم روزآمد شدن آن متناسب و هم‌تراز با نیازها و انتظارات افراد با آسیب بینایی، محدودیت‌های ذاتی بریل، وجود قابلیت‌ها و ظرفیت‌های غیرقابل چشم‌پوشی در راهبردهای بدیل و یا رقیب، عدم توجه کافی به «بریلِ در معرض» -که در یادداشت‌های بعدی به تناسب بحث، آن را توضیح خواهم داد- به ویژه در دو تا سه دهه اخیر و... از جمله مؤلفه‌هایی است که به سهم خود به منزله عاملی مؤثر در به حاشیه رفتن تسریعی بریل و افول آن، ایفای نقش نموده‌اند. اما بازهم سهم هیچ یک به اندازه تأثیرگذاری دوگانه‌های فوق‌الذکر نبوده و حتی برخی از آن‌ها، زاییده و یا در نگاهی حداقلی متأثر از همین دوگانه‌هاست. مثلاً عدم توجه کافی به «بریلِ در معرض»، ناشی از سیطره یابی و البته مانایی دوگانه بریل-گویاست.
و اما نکته مهم دوم:
در سنوات اخیر، بسیار مشاهده می‌شود که اصولاً برخی از کنشگران حوزه افراد با آسیب بینایی متوجه به حاشیه رفتن تسریعی بریل شده‌اند؛ اما، ضمن نداشتن هیچ حساسیت و حتی توجهی به آن، این امر را فرآیندی طبیعی و همگام و هم‌تراز با روند کلی حاکم بر سایر کشورها (کاهش تدریجی سهم بریل در سبد مطالعاتی و تأمین نیازهای اطلاعاتی نابینایان) می‌دانند و در واقع، آن را «روندی جهانی» می‌شمارند.
این در حالی است که اساساً حادث شدن هر رخدادی، آن هم رخدادی با این سطح در هر کشور را در عین نظرداشت روندهای جهانی معطوف به آن حوزه، باید مبتنی بر اقتضائات، ملاحظات و شرایط همان کشور بررسی کرد.
به طور کلی، اقتضائات و ملاحظات معطوف به بریل در نگاه اخص، و روش‌های دسترسی به منابع برای نابینایان در بُعد عام آن در ایران، با اقتضائات و ملاحظات سایر کشورها و به‏ ویژه کشورهای توسعه یافته همسان نیست و به عبارتی، امکانات، میزان دسترسی به منابع، سطح دسترسی به فناوری‌ های ویژه و نوع پیاده سازی آن‌ها، عملیاتی شدن راهبردهای بدیل و بسیاری موارد دیگر در کشورهای توسعه یافته به هیچ وجه با ایران قابل قیاس نیست و از قضا، در همان کشورها نیز برای جلوگیری از به حاشیه رفتن بریل و در نتیجه، حفظ و تثبیت جایگاه آن، کاربست مجموعه‌ای از اقدامات و سیاست‌ها به تناسب شرایط و اقتضائات موجود در هر کشور مدنظر است.
از سوی دیگر، سرعت به حاشیه رفتن بریل و افول آن و تقلیل جایگاهش در سبد تأمین نیازهای اطلاعاتی نابینایان در ایران، روندی تسریعی نسبت به شرایط و رویه‌های حاکم بر خط بریل در بُعد جهانی دارد و البته تأسف‌بارتر آن است که اساساً در عین به حاشیه رفتن تسریعی بریل و تغافل از آن، وجه مکمل و یا حتی جایگزین مناسبی که به نحو مؤثر، کارآمد و جامعی، جای بریل را در دسترسی نابینایان کشور به منابع اطلاعاتی و مطالعاتی پُر کند، تمهید نشده است و اصولاً به دلیل ضعف جدی در زیرساخت‌ها و البته فرآیندهای سایر وجوه دسترسی به اطلاعات، چنین امکانی نیز به شکلی قابل قبول وجود ندارد.
بنابراین، عطف به گزاره‌های بالا، باید نسبت به حادث شدن چنین شرایطی در زمینه خط بریل در ایران حساس بود، و در راه چاره‌اندیشی و راه‌حل یابی برای آن برآمد. در راستای نیل به چنین نگاهی و در جهت ترسیم «آنچه رخ داده»، در یادداشت بعد، سعی بر آن است تا با کاربست رویکردی تاریخی-تحلیلی، دوگانه‌های ایجاد شده در حوزه تأمین نیازهای اطلاعاتی نابینایان و دسترسی این قشر به منابع مطالعاتی با تأکید بر خط بریل (دوگانه‌هایی که یک وجه آن بریل است) را تشریح نمایم و سهم هر یک در به حاشیه رفتن تسریعی بریل در ایران در ابعاد مختلف و تأثیر و تأثرات آن بر زایش یا تشدید سایر عوامل مؤثر بر این افول را تبیین کنم؛ تا از این رهگذر، امکان طرح راهکارها و چگونگی کاربست آن‏ها، که در گزاره راهبرد تجمعی-تلفیقی قابل صورت‌بندی است، فراهم گردد.

حسین عبدالملکیبریلبریل فارسینجات بریل در ایرانگزاره هایی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید