مدتی است که رفتارهای ترافیکی خودم و همشهریانم را مشاهده میکنم و هر بار بیشتر از بار قبل به این نتیجه میرسم که کاری که ما با ماشین و موتورسیکلت در خیابانها و جادهها انجام میدهیم، شبیه به رانندگی است، اما در واقع رانندگی نیست و باید واژهای ویژه برای نامیدن آن ابداع گردد. تعریف این کلمۀ جدید را میسپارم به فرهنگستان زبان و ادبیات پارسی که از این نهاد هنرمندتر و لایقتر در تعریف واژگان کاربردی نداریم، نهادی که با دریافت بودجههای کلان در طول سالیان کلمات بیبدیلی مانند کشلقمه (به جای پیتزا)، مخفیلقمه (به جای کنسرو)، سکو (به جای پلتفرم)، و ویژند (به جای برند) را خلق کردهاند.
عجالتاً گفتم تا فرهنگستان تکانی به خود بدهد، توصیفات و تجربیات ناشی از مشاهدههایم را بنویسم. امیدوارم بعدها که دنبال تعریف واژۀ مورد نظر برای رانندگی ما افتادند، این توصیفات کمکشان کند:
1- پیادهرو: محلی که ظاهراً برای عابر پیاده طراحی شده تا با خیال راحت در آن پیادهروی کند، ولی در واقع معبر فرار موتورسیکلتسواران حرفهای و این کاره از ترافیک سنگین شهر است. لازم به ذکر است که تعداد زیادی از عابران به شهردار تهران پیام داده و پرسیدهاند "دکتر! چطور در هنگام پیادهروی حوصلهمان از این همه امنیت و آرامش سر نرود؟" و شهردار تهران در پاسخ گفته : "داغونه دلتون؟ درستش میکنم!" و در ادامه دستور داده تا برای سرگرم کردن عابران پیاده پیادهروها را خراب رها کنند تا عابران پیاده با رد کردن موانع در حین پیادهروی حوصلهشان سر نرود و احساس کنند در یک بازی کامپیوتری دارند نقش قهرمان را بازی میکنند. در همین راستا شهردار هر ماه به عابرانی که بتوانند در طول پیادهروی از دست موتورسیکلتها جان سالم به در ببرند و در چاله چولههای پیاده رو نیفتند و اگر افتادند دست و پایشان نشکند، شخصاً نشان پیادۀ جان سخت اعطا میکند و آنها را به مرحلۀ بعدی میفرستد.
2- پیاده: موجود مزاحمی که نمیگذارد موتورسیکلتها راحت از پیادهرو عبور کنند، اجازه نمیدهد ماشینها با سرعت ماکزیمم از خطوط عابر پیاده در چهارراههای شهر رد شوند، شهرداری را به زحمت میاندازد که در پیادهروها چاله چوله تعبیه کند و پله برقی دکوری نصب نماید. در یک کلام، مزاحمترین موجود متحرک در سطح شهر است.
3- علائم راهنمایی و رانندگی: نمادهایی تزئینی و صرفاً برای زینتآرایی شهر. مادامی که عجله دارید، عصبانی هستید یا به نفعتان نیست، میتوانید آنها را کاملاً نادیده بگیرید.
4- خطوط و علائم روی خیابان: تزئینی و برای سرگرمی. در موارد متعدد مشاهده میشود که رانندگان تلاش میکنند تا خدای ناخواسته از بین آنها عبور نکنند، طوری که انگار در مسابقهای جدی هستند و در آن مسابقه هر کس بین خطوط رانندگی کند خواهد سوخت و به مرحلۀ قبل برگردانده خواهد شد.
5- سرعت مجاز: از نظر رانندگان مسخرهبازی و از نظر پلیس منبع درآمد است.
6- موتورسیکلت: نجاتدهندۀ تهرانیها از ترافیک است و همچنین وسیلهای است که به محض آن که روی آن سوار شوید احساس میکنید رستم هستید و پا در رکاب رخش دارید و لذا شکستناپذیر شدهاید و ملزم به رعایت هیچ قانونی نیستید. تردد در پیاده رو و توقف در آن حق مسلم شما خواهد شد و تنها هدفتان فقط و فقط زودتر رسیدن و در ترافیک نماندن خواهد بود. هیچ چیز جلودار شما نیست! نه تابلوهای ورود ممنوع، نه چراغ قرمز و نه حتی در برخی موارد پلیس راهنمایی رانندگی!
7- گواهینامۀ موتورسیکلت: مدرکی زاید که مثل مهریه است! نه پلیس آن را میدهد و نه راکب موتورسیکلت آن را میگیرد. البته در بسیاری موارد راکبان دوست دارند این مدرک را بگیرند ولی پلیس راهنمایی رانندگی بده نیست. اما خدا دو چیز را برای گرگ بیابان هم نخواهد: مهریۀ به اجرا گذاشته شده و گواهینامۀ طلب شده توسط مأمور راهنمایی رانندگی در کنار کفی حمل موتور سیکلت به پارکینگ یا بعد از تصادف!
8- بزرگراه و آزادراه: معبری که به تمام انواع دوربین مجهز است و عوارض نوسازی و بازسازی و تجهیز آن پرداخت میشود ولی همیشه پر از چاله چوله و دستانداز باقی میماند. دلیل این امر هم، افزودن هیجان به رانندگی، و کارآفرینی برای آپاراتیها، مکانیکها، جلوبندیسازها و کلاً تعمیرکنندگان ماشین است. خلاصه خیر است، سخت نگیرید، توقف نکنید، راهتان را بروید.
9- راننده: موجودی است که در پشت فرمان خودرو، وقتی دیرش شده است لایی میکشد، از سرعت مجاز تخطی میکند، از چراغ قرمز بدون دوربین رد میشود، پارک دوبله میکند، از رایت سبقت میگیرد، وارد ناحیهی عبور ممنوع بزرگراهها و تونلها میشود، به هیچ کس راه نمیدهد، از کنارهها به صف خودروها در ترافیک حمله میکند، و حقوق عابرین پیاده را ضایع مینماید و از شنیدن تذکرات دیگران ناراحت میشود، و همه را جز خودش آماتورهایی میبیند که با رابطه و بی ضابطه گواهینامه گرفتهاند. اما زمانی که خودش عابر پیاده می شود یا عجله ندارد، تغییر ماهیت میدهد و خلافها و تضییع حقوق خود را به دست فراموشی میسپارد و از رانندگان دیگر توقع رعایت قوانین و احترام به حقوق خود را دارد. او این حق را دارد که در حین رانندگی با تلفن همراه خود وَر برود و لایک و کامنت بگذارد. در بسیاری از موارد راننده اشتباهاً فکر میکند وقتی با بلندگوی گوشی در حالیکه آن را در دست گرفته صحبت کند، دقت رانندگیاش کم نمیشود. ولی شما باور نکنید.
10- حمل و نقل عمومی: مظلومترین و مریضترین موجود ترافیکی تهران است که نه شهرداری تهران هوایش را دارد و نه شورای شهر و نه شهروندان. این در حالی است که اگر حالش خوب شود، شهروندان تهرانی قادر خواهند بود به جای دیاکسید کربن و مونوکسید کربن و دیگر آلایندهها، هوای اکسیژندار و سالم تنفس کنند.
11- خط ویژه: اول محل گذر از ما بهتران و بعداً خط عبور بیآرتی، خودروی آتشنشانی و آمبولانس.
12- پله برقی: تجهیزی که نصب میشود ولی کار نمیکند. هدف شهردار تهران از نصب و راهنندازی پلههای برقی، افزایش سرانۀ ورزش شهروندان است. کمتوانان و معلولین هم نیازی به پلههای برقی ندارند، چرا که در خانه بمانند برای خودشان بهتر است. تنفس در هوای همیشه آلودۀ تهران حالشان را بدتر میکند.
13- دوچرخه: از نظر شهردار کنونی تهران، وسیلۀ بازی شهردار قبلی تهران بوده و هست.
14- خطوط ویژۀ دوچرخهسواری: از نظر شهردار کنونی تهران، محل بازی شهردار قبلی تهران و دوستانش بوده است. هم اکنون موتورسواران آن را هوشمندانه به پیادهرو ضمیمه کردهاند و از آن برای تردد راحتتر استفاده میکنند. گاهی هم موتورشان را در آن پارک میکنند. خلاصه نگران نباشید، الان به بهترین نحو از این معابر بهرهبرداری میشود تا ترافیک تهران کاهش یابد و هوا تمیزتر شود.
15- خط عبور عابر پیاده: بیخاصیتترین نقاشیهای کف خیابان هستند که نه عابر پیاده روی آنها امنیت جانی دارد، نه رانندگان پشت آن برای عابرین پیاده میایستند، و بدتر از همه در روزهای بارانی باعث زمین خوردن موتورسوران هم میشود. پاکش کنید لطفاً!
16- پل عبور عابر پیاده: سازهای بیکاربرد که رخ شهر را زشت میکند و تنها فایدهاش برای عابران ایجاد سایه روی سر آنان هنگام عبور از خیابان از زیر پل است.
با ارادت فراوان، پایان.