ویرگول
ورودثبت نام
مهاجر
مهاجرو من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله . . ..
مهاجر
مهاجر
خواندن ۱ دقیقه·۷ ماه پیش

شبی دود خلق آتشی بر فروخت (سعدی)

شبی دود خلق آتشی بر فروخت
شبی دود خلق آتشی بر فروخت


ما انسانها شاید از روی بی توجهی و عادت، زمانی که جامعه دچار مشکل میشود و بعد معلوم میشود فامیل و بچه ما در آن حادثه سالم مانده است میگوییم: خدا را شکر

این نوع بیان جالب نیست و بوی خود پسندی میدهد

شبی دود خلق آتشی برفروخت / شنیدم که بغداد نیمی بسوخت

یکی شکر گفت اندران خاک و دود / که دکان ما را گزندی نبود

جهاندیده‌ای گفتش ای بوالهوس / تو را خود غم خویشتن بود و بس؟

پسندی که شهری بسوزد به نار / اگر چه سرایت بود بر کنار؟

به جز سنگدل ناکُنَد معده تنگ / چو بیند کسان بر شکم بسته سنگ

توانگر خود آن لقمه چون می‌خورد‌؟ / چو بیند که درویش خون می‌خورد؟

مگو تندرست است رنجور‌دار / که می‌پیچد از غصه رنجوروار

تنکدل چو یاران به منزل رسند / نخسبد که واماندگان از پسند

دل پادشاهان شود بارکش / چو بینند در گل خر خارکش

اگر در سرای سعادت کس است / ز گفتار سعدیش حرفی بس است

همینت بسنده‌ست اگر بشنوی / که گر خار کاری سمن ندروی

اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

<< باز گشت به فهرست سعدی >>

اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا


خودخواهیبی توجهی
۴
۱
مهاجر
مهاجر
و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله . . ..
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید