ما انسانها، مخصوصا ما انسانهای امروزی الکی مدرن یک ویژگی خاص داریم و آن، همذات پنداری با شخصیتهای هر داستانی است که با آن مواجه میشویم. اصلا این ویژگی یکی از پایههای ساخته شدن فیلمها و نوشته شدن داستانها و حتی تولید اخبار است. در این موارد وقتی که با شخصیت اصلی داستان مواجه میشویم سعی میکنیم او را شبیه خود و خود را شبیه او بدانیم و با او در موقعیتهای داستان همراه شویم.
خب. تا اینجای کار هیچ مشکلی وجود ندارد و میتوانیم با خیال راحت از داستان و فیلم لذت برده و سرگرمی خوبی داشته باشیم. اما.
اما این ویژگی زمانی به صورت کاملا ناخودآگاه برایمان مشکلساز میشود که در زندگی واقعی هم این کار را تکرار میکنیم. یعنی وقتی که داستان فردی را میشنویم یا شخص مشهوری را میبینیم، اگر مقداری با ما شباهت داشت و از او خوشمان آمد سریعا فرآیند همذات پنداری را آغاز میکنیم و این همذات پنداری را تا جایی پیش میبریم که حتی ممکن است بخواهیم از او مانند جانمان دفاع کنیم و حتی شاید برای دفاع از صحبتهای شخص مورد نظر با نزدیکترین دوستمان دعوا هم بکنیم. برای همین است که بسیاری از مواقع در دفاع از سیلبرتیها یقهها جر میدهیم و فغانها بر میآوریم و به جان هم میافتیم. ما در واقع داریم از خودمان و شخصیتمان دفاع میکنیم.
خب احتمالا با این صحبت خیلی کنار نیامدهاید. بنابراین بیایید فرآیندی که توضیح داده شد را به صورت صحنهی آهسته ببینیم تا دقیقا نحوهی همذات پنداری را متوجه شویم.
ما در گروه سیلیبرتیها عدهای را دوست داریم و عدهای را دوست نداریم. کسانی را که دوست داریم را به این علت دوست داریم که یا شخصیتشان به شخصیتمان نزدیک است و یا عقایدشان با ما سازگار است. خب از این جا به بعد فرآیند همذات پنداری آغاز میشود. و اشتباه بزرگ دقیقا همینجاست. وقتی که ما همذات پنداری میکنیم حرفهای نفر مورد نظر را مانند فکرهایی که در ذهن خودمان میچرخند فرض میکنیم و حتی مانند همان فکرها سعی میکنیم توجیهشان بکنیم. اصلا مهمترین خاصیت همذات پنداری همین است وگرنه که همذات پنداری نبود.
این مسئله زمانی بغرنجتر میشود که سلییبرتیها هم سعی میکنند عقاید خودشان را طوری بیان کنند که افراد کمتری از دست آنها ناراحت شوند و همین مسئله باعث میشود فرآیند همذات پنداری به صورت شدیدتری شکل بگیرد و حالا عقایدشان و نظراتشان بسیار راحتتر در ذهن ما مینشینند، حتی اگر اشتباه باشند. و اینگونه میشود، آنچه نباید بشود.
برای این که این اتفاق نیافتد کافیست هر وقت که داشتیم فرآیند همذاتپنداری را آغاز میکردیم خودمان را در آینه مشاهده کنیم و با چهرهی طرف مقابل مقایسه کنیم و بگوییم که من منم و او هم اوست.
به همین راحتی.
اصلا شاید متن بعد را درباره فرآیند مواجه شدن با شخصیتهای مختلف و نظراتشان نوشته نوشتم. اینکه اصلا چگونه حرفها را میشنویم. آیا حرفهای یکسان همه را شبیه هم میشنویم یا خیر