بسم الله
پست اول
دقت کردین بارها شده نوشتن رو شروع کردیم و به سرانجام نرسوندیم. مثلا دفتر خاطرات گرفتیم و چند صباحی نوشتیم و دیگه رها کردیم و دوباره یکی دو سال بعدش به این نتیجه رسیدیم که باید خاطراتمون رو ثبت کنیم و دوباره روز از نو و روزی از نو. یا مثلا یه جایی که پیجی چیزی زدیم و نشستیم تفکراتمون رو نوشتیم و به سرانجام نرسیده و آخرش به چند تا استوری محدود شده و کم کم به محاق رفته. حالا اینم داستان منه. ولی خب کم کم یاد گرفتم باید بنویسم حتی مدت کوتاهی باشه. چون بالاخره می مونه و بعدا بهش مراجعه میکنم.
حالا چی شد اومدم اینجا. بعد از چند صباحی بلاگم رو باز کردم و دیدم یه سری متن توش ریخته. نگاهشون کردم دیدم عه در دوران دانشجویی چقدر حوصله داشتیم و می نوشتیم. با خودم گفتم حداقل این نوشتههای چند سال پیش رو جایی منتشر کنم که هم بمونه و هم خونده بشه. شاید که اثر داشت و جوانی با خواندن تجربیات و تفکرات ما به چاههایی که ما رفتیم نرفت. البته چه بگویم که خودم هنوز جوانم و در حال اشتباه.
امیدوارم که مقبول افتد.