ویرگول
ورودثبت نام
در تمنای حسین
در تمنای حسین
خواندن ۴ دقیقه·۴ ساعت پیش

گنجِ میسّر!

به نام خدا
سلام

چرخ زندگی گشت و گشت و گشت تا بالاخره ماهم پا به عرصه دانشجویی و دانشگاه گذاشتیم. شاید دستاورد خاصی نباشه ولی برای منی که یه سال بدترین بلاها سرم اومدم واقعا موفقیت خوبیه. میخواستم زودتر در موردش بنویسم ولی دسترسی به لپ تاپ و کامپیوتر نداشتم تا اینکه دیدم در حال حاضر بهشون دسترسی نخواهم داشت و تن به نوشتن با گوشی دادم.

رشته محل قبولی

امسال برخلاف پارسال به قصد پر کردن اولویت ها انتخاب رشته نکردم. امسال هر کد رشته ای رو که وارد میکردم از خودم میپرسیدم واقعا میخوای بری یا نه؟ واقعا بهش علاقه داری یا نه؟ ارزششو داره یا نه؟ و همین باعث شد الان از انتخابم راضی باشم.

طبق محاسباتم دو تا اتفاق قرار بود بیفته؛ یا پزشکی اقماری خوی یا هم رشته فعلیم. که خوشبختانه اتفاق دوم رقم خورد و من رشته محل زیر قبول شدم.

البته به همین آسونی که فکر میکنید نبود! پروفسور پور عباس روز جمعه طی یک حرکت رونالدینیویی گفت نتایج شنبه بعد از ظهر میاد و یهو دیدیم همون جمعه نتایج اومد!!!

رشته علوم تغذیه از رشته های تاپ پیرا پزشکیه که توی کل کشور با احتساب تمام دوره های روزانه و شهریه پرداز حدود ۳۰۰ تا ظرفیت داره. این ۳۰۰ تا ظرفیت بین کمتر از ۲۰ تا دانشگاه کشور پخش شده. در حدی که داخل تهران فقط دانشگاه شهید بهشتی و دانشگاه بقیه الله عج این رشته رو پذیرش میکنن. درسای به نسبت آسونی داره و مهر و روپوش و حق مطبش هم برقراره. خوشبختانه به طور مستقیم با جون مردم سر و کار نداریم ولی توی حفظ سلامتشون نقش استراتژیکی رو ایفا میکنیم. خداروشکر از لحاظ آینده تحصیلی و شغلی هم دستمون بازه.

دانشگاه بقیه الله هم از برترین دانشگاه های تیپ دو هست(البته یکی دو سال پیش تیپ یک بود). از لحاظ رنکیگ علمی توی رنک هشتم کشور و حدود ۷۰۰ جهانی قرار داره. با اینکه تعداد اعضای هیئت علمی در مقایسه با دانشگاه های مشابه بسیار کمتره ولی بالای نصف هیئت علمی دانشگاه به درجه استاد تمامی رسیدن و چند نفری از اساتید جزو دو درصد دانشمندان برتر جهان هستن. شکر خدا جو بسیار سالم و آرومی داره و امکانات تحصیلی و رفاهی خوبی رو در اختیار دانشجو ها قرار داده.

خاطره بازی

حالا خاطره بگیم یا هرچی ولی من تعریف نکنم چیا شد قرارم نمیاد.(یعنی آروم نمیگیرم.)

چون کار بدون شیرینی نمیشه سریع خونواده رو مهمون کردم. فرداش رفتم سرکارم و به نوعی استعفا دادم. البته قبلش رسیدگی های دوره ای ماشینو انجام دادم که تو جاده مشکلی پیش نیاد. در همین حین اطلاعیه دانشگاه هم صادر شد و رفتیم یکم خرت و پرت خریدیم و چمدونمو بستم که فرداش راهی بشیم.

صبح زود زدم بیرون که هم مدارک لازمو از مدرسم بگیرم و هم یه جایی که خیلی دلم میخواست برم ولی قسمت نمیشدو ببینم. مدرسه رو زود راه انداختم و مستقیم رفتم پارک جنگلی ارومیه که اینجارو ببینم👇.

کمی با تاخیر راه افتادیم و بعد از ملاقات آرتمیا سفرمون به طور رسمی شروع شد.

اوایل شب رسیدیم و خوابیدیم. فرداش صبح رفتیم دانشگاه و کلی اتاقارو گشتیم و طبقاتو زیر و رو کردیم تا بالاخره گفتن شما کارت تمومه برو فلان جا بایست تا سرویسا بیان ببرنتون. به علت آماده نبودن خوابگاه سه چهار روزی رو کنار کاخ سعد آباد داخل اردوگاه ساکن بودیم.

داخل اردوگاه کلی مراسم و کلاس در مورد رشته ها و دانشگاه و ادامه تحصیل و... برگزار شد که انصافا مفید بود. حین حرکت به سمت خوابگاه یه سر رفتیم گلزار شهدای بهشت زهرا و من با دریایی از ندیده ها مواجه شدم!

قبر شهدای بزرگی مثل بهشتی و رجایی و باهنر. همت و بروجردی و فهمیده و مخصوصا چمران و فکوری و طهرانی مقدم.

با این حال قبر یه شهیدی رو به طور ویژه خودم رفتم پیدا کردم و اون کسی نبود جز شهیده فائزه رحیمی. تنها شهید حادثه تروریستی کرمان که از قبل میشناختمش!

ان شا الله بعدا در مورد شهیده رحیمی مینویسم.
ان شا الله بعدا در مورد شهیده رحیمی مینویسم.


بعد از زیارت قبور شهدا توی خوابگاه مستقر شدیم. پس از صحبت هایی که شد به عنوان نماینده رشته یا همون رابط بین دانشگاه و دانشجو انتخاب شدم. یکی دو روز بعدش آیین استقبال از نودانشجویان برگزار شد و برای اولین بار به عنوان دانشجو توی محیط دانشگاه حضور پیدا کردیم. از اونجایی که دانشگاهمون هم مدفن دو شهید گمنام هست از این بخش فاکتور میگیرم.(دیگه خیلی داشت معنوی میشد 😂)

اینم از گلای دانشگاه
اینم از گلای دانشگاه

با چند نفر از دوستای جدید هم رفتیم برج آزادی. اون دیگه چرا ؟ چون اگه تو آزادی عکس نگیری بچه تهرون حساب نمیشی 😂

حالا ماجرا خیلی بیشتر از این بود و مخصوصا عکسا ولی چون به نوشتن با گوشی زیاد عادت ندارم به همین مقدار بسنده میکنم.

به علت تاخیری که وزارت داشت کلاسامون یکم دیر قراره تشکیل بشه. با این حال این ترم آناتومی و فیزیولوژی و بیوشیمی و کلا علوم پایه پزشکی رو ان شا الله قراره داشته باشیم.

خدارو هزار مرتبه شکر که از شر کنکور نحس خلاص شدیم و داریم آروم آروم از اثراتش هم خلاص میشیم. خوشبختانه زمان کافی هم دارم و میریم که بترکونیم.

حیف نیست اینو از دانشگاه علوم پزشکی ارومیه نداشته باشیم ؟!
حیف نیست اینو از دانشگاه علوم پزشکی ارومیه نداشته باشیم ؟!


تقریبا دو هفتس که به ویرگول سر نزدم و طی ساعات آینده قراره بیشتر پستارو بخونم. خیلی ممنون که نوشتم رو خوندید. دمتون گرم.

یا علی‌/

.

.

.

دانشگاهعلوم تغذیهتهران
غرور انسان را از یاد گرفتن باز میدارد امیرالمومنین (ع)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید