
بیشتر ما وقتی میخوایم مقاله بنویسیم، عجله داریم بریم سر اصل مطلب.
ولی یه نکته مهم رو فراموش میکنیم: تا وقتی مخاطب با ما همراه نشه، اصل مطلب فایدهای نداره.
و این همراهکردن از کجا شروع میشه؟
از مقدمه.
مقدمه فقط یه پاراگراف آغازین نیست. یه قراره.
یه دعوتنامهست.
یه فرصت چند ثانیهایه برای اینکه بگی: «هی! این متن ارزش وقتتو داره.»
و اگه این چند ثانیه رو از دست بدی، مخاطب با یه اسکرول ساده میره.
چون مخاطب توی اینترنت منتظر قانعشدن نیست.
منتظر بهونهست برای بستن تب.
کافیه یه جملهی اول ضعیف باشه، کافیه یه عبارت کلیشهای ببینه، یا احساس کنه قراره وقتش تلف بشه. تمومه.

توجه رو جلب میکنه.
حس نیاز رو روشن میکنه.
کنجکاوی ایجاد میکنه.
مسیر رو نشون میده (نه اینکه لو بده، فقط نشون بده اینجا قراره چی ببینه).
میخوای یه مقدمه قوی بسازی؟ این ۴ مرحله کمک میکنه:
یه جمله بنویس که انگار مخاطب با خودش میگه: «آره واقعاً همینطوره...»
مثلاً:
تا حالا شده کلی مقاله بخونی ولی هیچکدومش به درد نخوره؟
بعضی مقدمهها رو که میخونی، حس میکنی نویسنده اصلاً خودش نمیدونه چی میخواد بگه.
با این شروع، یه جور «خودت هم اینو میدونی» میسازی.
این یعنی ارتباط انسانی.
بعد از جمله اول، سریع بگو که چرا این موضوع مهمه.
یه مشکل واقعی رو رو کاغذ بیار.
مثلاً:
بیشتر نویسندهها اول مقاله، مخاطب رو فراری میدن. چون نمیدونن مقدمه قراره چه کاری بکنه.
یا:
مشکل اینجاست که مقدمه فقط معرفی مقاله نیست. مقدمه، قلابه.
یعنی واضح بگو قراره چی بدی.
مثلاً:
تو این مقاله یاد میگیری که چطور فقط با چند خط اول، خواننده رو قانع کنی که باید ادامه بده.
مقدمه نباید همهچیز رو لو بده. باید درست قبل از اینکه مخاطب سیر بشه، تموم شه.
مثل یه تیزر خوب، نه یه خلاصه کامل.
اگه نمیدونی از کجا شروع کنی، این فرمولها رو تست کن:

اگه تا حالا سعی کردی مقالهات بازدید بگیره ولی دیدی کسی تا آخر نمیخونه، تنها نیستی.
خیلی از نویسندهها همین مشکل رو دارن.
تو این مقاله، باهم یاد میگیریم چطور از همون چند جمله اول، مخاطب رو قفل کنیم.
چطور میتونی فقط با یه پاراگراف، کاری کنی که خواننده ادامه بده؟
بیشتر مقدمهها خنثین. نه خوب، نه بد. فقط بیاثر.
ولی این یکی فرق داره. چرا؟ چون فقط قراره همون کاری رو بکنه که باید بکنه: جلب توجه.
اولین باری که مقالهم رو منتشر کردم، ۸ بازدید بیشتر نگرفت.
بعد فهمیدم مشکل از محتوا نبود. مشکل از مقدمه بود.
چون مقدمه، دروازه ورود مخاطبه.
اگه دروازه جذاب نباشه، کی دلش میخواد وارد شه؟
۱. شروع با کلیشههای خستهکننده
مثل: «در دنیای امروز...» یا «امروزه بازاریابی دیجیتال یکی از مهمترین...» (بفرما، خودت هم حوصلهت سر رفت، نه؟)
۲. ارائه اطلاعات زیاد قبل از جلب توجه
مخاطب هنوز کنجکاو نشده. اطلاعات نمیخواد، یه دلیل برای موندن میخواد.
۳. استفاده از آمار سرد در خط اول
«طبق تحقیقات، ۶۸٪ کاربران...» نه، لطفاً نه. آمار باید تو متن بیاد، نه تو اولین برخورد.
شوخی بیجا یا زیادهروی در لحن صمیمی
قراره مقاله حرفهای بنویسی، نه توییت فان.
عدم شفافیت در هدف مقاله
اگه مخاطب بعد از خوندن مقدمه ندونه قراره چی گیرش بیاد، احتمالاً ادامه نمیده.
توضیح واضحات
مثلاً نوشتن «مقدمه یکی از بخشهای مهم مقاله است.» بله، ما هم میدونیم. نکته بده، نه تعریف دیکشنری.
پرتگویی یا مقدمه طولانی بدون قلاب
مقدمه خوب معمولاً ۳ تا ۵ جملهست. نهایتاً یه پاراگراف بلند.

فرض کن قراره مقالهای بنویسی با عنوان:
چطور با سئو محتوایی، ترافیک طبیعی سایت رو ۳ برابر کنیم؟
مقدمهت رو چطور مینویسی؟
این یه نمونهست:
خیلیها فکر میکنن برای افزایش ترافیک، باید مقالههای بیشتری بنویسن.
ولی من اینو وقتی فهمیدم اشتباهه که با نصفکردن تعداد محتوا، ترافیکم ۳ برابر شد.
مشکل؟ محتوا داشتم، ولی محتوا بدون استراتژی.
تو این مقاله، دقیقاً بهت میگم چطور فقط با اصلاح ساختار و هدفگذاری محتوایی، ترافیکت رو از گوگل بگیری.

مقدمه، ویترین مقالهته.
میتونه قلاب باشه یا ترمز.
بستگی داره چطور بنویسیش.
پس دفعه بعد که خواستی مقالهای بنویسی، ۵ دقیقه بیشتر روی مقدمه وقت بذار.
شاید همون چند جمله، تفاوت بین «خواندهشدن» و «رد شدن» مقالهت باشه.
🧩 این فقط یه مقالهست. اصل ماجرا تو کاناله!
تو کانال «حامی سئو» (hamiseo) هر روز ۳ تا پست میذارم:
چیزی بین یادگیری و لبخند، بدون حاشیهسازی.
🟢 اگه دوست داشتی، بیا یه سر بزن → حامی سئو