ویرگول
ورودثبت نام
ابوالفضل رجبی
ابوالفضل رجبی
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

حمار فی مسلخ انسان

علامه محمد قزوینی را می‌شناسید. ایشان یکی از عمده‌ترین عوامل رواج و رونق حافظ در سده اخیر بوده‌اند. قطعا دیوان‌های با تصحیح ایشان و دکتر قاسم غنی را دیده‌اید. ایشان پیش از انتشار دیوان، در نامه‌ای به دکتر غنی چنین می‌نویسد:

«یکی از میزان‌های عقل سلیم و ذوق مستقیم را هواخواهی و مفتون بودن به اشعار حافظ مقیاس گرفته‌ام و هر ایرانی را که برای اولین بار ملاقات می‌کنم، اگر تا درجه‌ای اهل فضل و ادب باشد یعنی به کلی عوام و از ادانی الناس نباشد و نیز به کلی خارج از حوزه شعر و نویسندگی و بلاغت و فصاحت نباشد، یعنی یک ریاضیدان بحت بسیط یا یک مهندس خشک یا یک طبیب مادی صرف بحت نباشد، میزان خوش‌سلیقگی یا کج‌سلیقگی او را به مرید حافظ بودن یا نبودن در مقیاس می‌گیرم و اگر دیدم مفتون حافظ نیست، دیگر هر چه خودم را هم اگر بکشم... سنخیتی در بین پیدا نخواهد شد، و اگر «العیاذ بالله» دیدم از حافظ مذمت می‌کند (و در مدت العمرم چنین کسی را تا کنونم ندیده‌ام جز یک «احمقی» را که «به تعریض و کنایه» نسبت به حافظ در یکی از جراید ایران چندی قبل چیزی نوشت و مدیرِ از او احمق‌ترِ آن روزنامه هم مقاله او را چاپ کرد) بدون هیچ شک و شبهه او را حمار فی مسلخ انسان فرض می‌کنم...»

طبیعتاً در فضایی که کسی با انتقاد از حافظ، «حمار فی مسلخ انسان» شود، مفهومی به نام «نقد ادبی» شکل نخواهد گرفت. در مداخل بعد، راجع به این موضوع بیشتر خواهم نوشت.


http://t.me/abolfazl_radjabi

حافظ پادشاه عریان شعراغمای شعرعلامه محمد قزوینیدکتر قاسم غنینقد ادبی
‏‏‏‏نویسنده و منتقد ادبی✍️باور دارم که ادبیات و خصوصاً شعر فارسی به دلایلی دچار رخوت و خمودگی است و نیازمند رستاخیزی رهایی‌بخش?کانال اغمای شعر? t.me/abolfazl_radjabi
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید