دومین شعری که ذیل عنوان «فطریه» طرح خواهم کرد، از شاعر بزرگ و برازنده سبک بازگشت، قاآنی شیرازی است. البته منظورم شعر نسبتاً مشهوری نیست که این سراینده سترگ در باب شادی از حلول ماه عید و پایان رنجِ روزه سروده است. به گمانم ابیاتی از آن شعر را در ذهن داشته باشید:
عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت
صد شکر که این آمد و صد شکر که آن رفت
این با طرب و خرمی و فرخی آمد
وان با الم و محنت و رنج و مرَضان رفت
عید آمد و شد عیش و نشاط و طرب آغاز
مه رفت و خرافات خرافاتْخران رفت
ایام نشاط و طرب و خرمی آمد
هنگام بساط و شعَب و زرق و فسان رفت
لاحولکنان آمد تا خانه ز مسجد
عابد که ز مسجد به سوی خانه دوان رفت
عید آمد و شد باز درِ خانه خَمّار
شاهد به میان آمد و زاهد ز میان رفت...
در این ابیات همنوایی قاآنی را با خواجو و بسیاری از دیگر سرایندگان بزرگمان بر سر مصائب ماه صیام شاهدیم. اما برای این دو مدخل شعری را در نظر دارم که به گمانم ندرتاً خوانده یا شنیده شده است. قاآنی در مقام کسی سخن سر میدهد که (به زعم خود) گرفتار عذاب روزه شده است و ناگزیر به تزویر تن میدهد. شعر او سراسر طنز است و طعنه به زاهدان فریبکار، البته در لفافه دلانگیز هنر. در این مدخل بخش نخست قصیده را از نظر میگذرانیم:
ماه رمضان آمد ای ترک سمنبر
برخیز و مرا سبحه و سجاده بیاور
واسباب طرب را ببر از مجلس بیرون
زان پیش که ناگاه ثقیلی رسد از در
وان مصحف فرسوده که پارینه ز مجلس
بردی به شب عید و نیاوردی دیگر
باز آر و بده تا که بخوانم دو سه سوره
غفران پدر خواهم و آمرزش مادر
مِی خوردنِ این ماه روا نیست که این ماه
فرمان خدا دارد و یَرلیغ پیمبر
در روز حرام است به اجماع، ولیکن
رندانه توانخورد به شب یک دو سه ساغر
بیش از دو سه ساغر نتوان خورد که تا صبح
بویش رود از کام و خمارش رود از سر
یا خورد بدانگونه بباید که ز مستی
تا شام دگر بر نتوان خاست ز بستر
تا خلق نگویند که مِی خورده فلانی
آری چه خبر کس را از راز مسَتَّر
من مذهبم این است ولی وجه مِیم نیست
وین کار نیاید به جز از مرد توانگر
ناچار من و مصحف و سجاده و تسبیح
وان ورد شبانروزی و آن ذکر مقرر
وان خوب دعایی که ابوحمزه همیخواند
ما نیز بخوانیم به هر نیمه شب اندر
ای دوست حدیثی عجبت باز نمایم
از حال یکی واعظ مُحتال فسونگر...
شرح حال آن «واعظ محتال فسونگر» را به مدخل بعد وامیگذاریم. اما پیش از آن به گمانم ذکر نکتهای ضرورت دارد: قاآنی شیرازی همچون بسیاری از شاعران فارسی زبان در میان جامعه ادبی، به دلایلی نامرتبط با شعر، چندان محبوبیتی ندارد. گاه به همان دلایل با تعابیری بسیار ناپسند از او یاد کردهاند. طبیعتاً جایگاه این سراینده توانا در میان عامه مردم یا متخصصان دیگر حوزهها نیز -که راه جامعه ادبی را پی میگیرند- چندان مطلوب نخواهد بود. اما در حقیقت حکیم قاآنی اعجوبهای ارجمند است که به ویژه استادان ادبیات دانشگاه، البته با ناآگاهی و نه عمداً، از نظرمان دور نگه داشتهاند. اگر به چشم شعر در دفتر و دیوانِ این همشهریِ اخیر لسانالغیب بنگری، بزرگش مییابی. وقتش رسیده که شما خواننده گرامی نگاهِ مأخوذ از استادان ادبیات دانشگاه را به کناری بگذاری و با چشم زیبانگر و نه محتوامحور در دیوان قاآنی نظر کنی.
http://t.me/abolfazl_radjabi