ابوالفضل رجبی
ابوالفضل رجبی
خواندن ۱ دقیقه·۶ سال پیش

مسخ و استحاله شعر

اگر شاعری ذکری از فی‌المثل ادوات موسیقایی به میان آورد، دوستداران او در ستایش موسیقیدانیش صفحه‌ها سیاه خواهند کرد. کافی است نشانی از «گل» و «گرد» و «گیاه» و «خاک» در ابیاتش بیابند. رساله‌ها در باب «کشاورزی» از دید او گرد خواهد آمد. «کیمیا» و «محک» و «مس» و «طلا» شاعر را به مرتبه طلیعه‌داری شیمی در عصر خود می‌رساند. حرف «رطب» و «یابس» و «فصد» و «درد» و «درمان» نیز اهل ادب را سرخوش می‌کند که لاجرم حضرتشان دستی در طبابت داشته است. دور نیست که پزشکی امروزی حتی در باب همین نکته در همایش‌ها سخن‌ها سر کند و نامی و نانی به هم زند. مخاطبِ بینوا نیز مجاب می‌شود که جناب شاعر از هر دانش و مهارتی در چنته دارد!

چنین است که پرده‌های پیرامون شعر افزون می‌شود. در نهایت از «متن» دورتر می‌افتیم و تن به فرامتن می‌سپریم. هسته اصلی شعر به حاشیه‌های پریشان و نامطمئن و در عین حال آسان و زود به دست جا می‌دهد. شاعر نقش‌های گونه‌گونی می‌پذیرد؛ طبیب است و موسیقیدان و شیمیدان و کشاورز، اما «شاعر» نه. شعر هم به رسانه‌ای درجه دو بدل می‌شود که حتی در جمع ادیبان غریب می‌افتد.

نقد راستین باید شعر را از این مسخ و استحاله برهاند و به سرزمین اصلیش -یعنی زیبایی‌شناسی- رهنمون شود. مفاهیم در شعر اولاً و بالذات کارکردی زیبایی‌شناختی دارند (یا باید داشته باشند.) یعنی شاعر از مفاهیمِ مرسوم و متداولِ دیگر حوزه‌ها در مقام ابزار بهره می‌گیرد تا زیبایی بیافریند. همین و بس! شعر لقمه دهان هیچ حوزه دیگری نیست. مجاورت و داد و ستد آری، مسخ و استحاله هرگز!

https://t.me/abolfazl_radjabi

نقد ادبیاستحاله
‏‏‏‏نویسنده و منتقد ادبی✍️باور دارم که ادبیات و خصوصاً شعر فارسی به دلایلی دچار رخوت و خمودگی است و نیازمند رستاخیزی رهایی‌بخش?کانال اغمای شعر? t.me/abolfazl_radjabi
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید