ویرگول
ورودثبت نام
ابوالفضل رجبی
ابوالفضل رجبی
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

پرده دوم: حافظ قهرمان مبارزه با زهد و ریا (حافظ و اوحدی مراغه‌ای)

مرحومان سعید نفیسی و وحید دستگردی بر آنند که باید اوحدیِ قرن هشتمی و معاصرِ حافظ را شاعری «درجه سه» بدانیم. ناگفته پیداست که قاطبه جامعه ادبیمان نیز چنین می‌اندیشند. اما این دو تن را از جهتی خاص نام بردم؛ شوربختانه ایشان به ترتیب، مصحح دیوان اوحدی و منظومه «جام جم» او بوده‌اند. (نفیسی دیوان شاه قاسم انوار را هم تصحیح کرده است.) اما از روی حقیقت، اوحدی نیز، همچون سلمان و خواجو و بسیاری دیگر، در زمره بزرگ‌ترین‌هاست. آسمان شعر ما ستاره کم ندارد. از تابناک‌ترین‌هایشان همین اوحدالدین اوحدی، فرزند حسین اصفهانی و مشهور به اوحدی مراغه‌ای است.

باید گفت که مبارزه با زهد و ریا از عمده‌ترین مضامین در شعر اوحدی است.این سراینده بزرگ گاه به زبان قهر و گاه با چاشنی طنز بر کوس رسوایی فریبکاران می‌کوبد. نمونه‌ای از ستیز اوحدی را از نظر بگذرانیم:

زاهدان را گذاشتیم به جنگ

ما و جام شراب و نغمه چنگ

نه پی مال می‌رویم و نه جاه

نه غم نام می‌خوریم و نه ننگ

نه به اقرار دوستان شادیم

نه به انکار دشمنان دلتنگ

نه به شاهیم طامع و نه به میر

نه به بوییم غرّه و نه به رنگ

سر مظلوم‌وارمان در پیش

تیغ ظالم‌شکارمان در چنگ

کرده از ما کسان به کیسه شکر

خورده از ما خسان به کاسه شرنگ

آنکه ما را نمی‌هلد در شهر

سر بهل تا همی زند بر سنگ

ننیوشیم پند زاهد خشک

جان دهیم از برای شاهد شنگ

نه به مال کسی بریم آشوب

نه به خون کسی کنیم آهنگ

نه به آیین ما کسی را راه

نه بر آیینه کس از ما زنگ

بر سریر سخن نشسته به کام

اوحدی فرّ و اوحدی فرهنگ

این غزل در عین سادگی آراسته به آرایه‌هایی بی‌شمار است. زبان روان اوحدی، او را به گفته خویش «بر سریر سخن» می‌نشاند. گویی کلمات را همچون موم در دست دارد و هرطور که بخواهد سر و شکل می‌دهد. تضاد شکر و شرنگ (در عین هم‌آواییشان)، جناس جنگ و چنگ و کیسه و کاسه و خسان و کسان و شاهد و زاهد (و نیز تضادشان) و... منظومه‌ای درخشان را در کهکشان شعر فارسی پدید می‌آورد. این سراینده سترگ در تخلص خویش نیز از آرایه ایهام بهره می‌برد؛ «اوحدی» تخلص اوست، اما با عنایت به آنکه در بیت پیش، کس را در آیین خویش شریک نمی‌داند، از این نام، معنای یگانگی هم به ذهن می‌آید.

نکته‌ای که در مدخل پیشین درباره سلمان گفتم، راجع به این غزلِ ریاستیزانه اوحدی نیز صادق است. یعنی طرفداران حافظ اگر مؤلفه‌هایی از این غزل را در شعر حافظ بیابند، بر اساس آنها خلقیات یا شیوه زندگی او را حدس می‌زنند و می‌سازند. فی‌المثل با اشاراتی شبیه این قولِ شاعر که «نه به شاه» طمع دارد و «نه به میر»، مقاله‌ها و رساله‌ها درباره استغنای حافظ و نحوه مواجهه او با شاهان و امیران زمانه نگاشته‌اند. اما قطعاً کسی چنین امتیازاتی برای اوحدی در نظر نمی‌گیرد. (البته در اینجا با شعری تراز اول و بسیار زیبا مواجهیم که از توسل به آن امتیازات بی‌نیازمان می‌کند.) حتی می‌توانند کلیت این غزل را وصفی تمام و کمال از شخصیت «رند» بینگارند. اوحدی، همچون بسیاری از شاعران دیگر، در فقراتی فراوان مستقیماً از «رند» نام برده است. در غزلی اینچنین نیز بی ذکر نامی، به شیرینی و شیوایی، او را وصف می‌کند. اما مسلم است که جماعت حافظ‌پرست، امتیاز وصف یا پروراندن مفهوم «رند» و «رندی» را هم خاص خواجه می‌دانند. بعدها خواهم کوشید تا این عینکِ خطابین را نیز از چشم ذهن ایرانی بردارم.

http://t.me/abolfazl_radjabi

حافظ پادشاه عریان شعراغمای شعرریاستیزیزهد و ریااوحدی مراغه‌ای
‏‏‏‏نویسنده و منتقد ادبی✍️باور دارم که ادبیات و خصوصاً شعر فارسی به دلایلی دچار رخوت و خمودگی است و نیازمند رستاخیزی رهایی‌بخش?کانال اغمای شعر? t.me/abolfazl_radjabi
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید