ابوالفضل رجبی
ابوالفضل رجبی
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

پرده دوم: حافظ قهرمان مبارزه با زهد و ریا (حافظ و فتاحی نیشابوری)

جریان مبارزه با تزویر و ریا، در قرن بعد نیز تداوم یافت. عمده شاعران ما پرچم این مبارزه را از کف ننهادند. شاعران قرن نهم نیز استثنای این قاعده نیستند. جامعه ادبی ما این قرن را جولانگاه سرایندگان کوچک و کم اهمیت می‌داند. گفتن ندارد که این پندار نیز خطاست. عصر موسوم به «شاهرخ»، نه آغازگاه «انحطاط در شعر فارسی»، که خود اوج و رواجی درخشان و دیگر برای آن است.

از شمار شاعران این عصر که -به برکت جامعه کتاب‌نخوان و صُلب ادبیمان- نمی‌شناسیمشان، یکی فتاحی نیشابوری (سیبک) است. فتاحی از جهتی خاص که بعدها خواهم گفت بسیار بسیار اهمیت دارد. البته شاعری ترزبان و تواناست. می‌توان بحق او را -کنار جامی و شماری دیگر- عمودی عمده در سراپرده شعر قرن نهم دانست. فتاحی نیز از صوفیان ناصافی و قوم و قبیله ایشان دل‌چرکین است و چنین راه راستِ مستی را پیش پایشان می‌گذارد:

صوفیا در پی پندار نباشی هرگز

خالی از خدمت خمّار نباشی هرگز

عیب رندان گنه‌کار توانی کردن

گر توانی که گنه‌کار نباشی هرگز

تا کی از دردسر عقل کشی رنجِ طبیب

شربتی نوش که بیمار نباشی هرگز

صحبت ساقی و می گرچه بهنگام خوش است

مستی آن است که هشیار نباشی هرگز

یوسفی را که به سودای عزیزی دگرست

گر ببخشند، خریدار نباشی هرگز

وصل یار ارچه ز غوغای رقیبان دورست

دور از اندیشه اغیار نباشی هرگز

چون دم از خلوت اقرار زنی فتاحی

کوش تا بنده انکار نباشی هرگز

فتاحی با طنز و طعنه صوفی را به خدمت خماران می‌خواند. مدارا نیز حاصل همین همنشینی است. آدمیزاده بی‌گناه نتواند بود، پس سرزنش گناهکاران نیز ناصواب است. شربتی که صوفی و دیگران را از دردسر عقل می‌رهاند و آنگاه به جرگه رندان درمی‌آورد، شراب نوشین است. اما مست حقیقی از حقیقت این شراب، هرگز هشیار نخواهد بود. فتاحی از مدخل و مجرای این شعر شورانگیز و دل‌آویز، رواداری را می‌آموزد و با خامی و خشک‌مغزی می‌ستیزد. شعر از آرایه‌های دیگر نیز خالی نیست. از آن جمله تلمیح بیت پنجم، به اقتضای حضور یوسف و عزیز و سودا و خریدار. نیز در همان بیت لفظ «سودا» ایهام دارد، زیرا هم محبت معنا می‌دهد و هم -باز به اقتضای آن تلمیح- داد و ستد و خرید و فروش. به هر روی این غزل، در کنار بسیاری شعرهای دیگر، برهانی است بر بزرگی و برازندگی فتاحی. چنانکه گفتم بعدها از او بیشتر خواهم نوشت.

در شعرهایی که اینجا و تا به امروز گذاشته‌ام، تأمل کنید؛ قهرمانانی همچون «رند»، «پیر مغان»، «پیر خرابات» کنار (یا مقابل) ضد قهرمانانی نظیر «محتسب» و «شیخ» و «زاهد» و «صوفی» نشسته‌اند. گفتم که بدانید اینها و آنها هیچ‌کدام خاص حافظ نیستند. گاه جماعت حافظ‌پرست، ذیل عنوان «اسطوره‌سازی»، پیدایش یا پرورش قهرمانان مذکور را هنر خاص حافظ نشان می‌دهند. بطلان این پندار از نمونه‌هایی که آوردم و خواهم آورد، روشن است. اما بعدها هم به تفصیل درباره این پرده پوشیده بر شعر حافظ خواهم نوشت.

http://t.me/abolfazl_radjabi

حافظ پادشاه عریان شعراغمای شعرریاستیزیزهد و ریافتاحی نیشابوری
‏‏‏‏نویسنده و منتقد ادبی✍️باور دارم که ادبیات و خصوصاً شعر فارسی به دلایلی دچار رخوت و خمودگی است و نیازمند رستاخیزی رهایی‌بخش?کانال اغمای شعر? t.me/abolfazl_radjabi
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید