در بیت یغمای جندقی که نوشتار پیشین را با آن ختم کردم، اوج عشق شاعر و رقیبش عیان شد. جان دادن در راه معشوق و به دست او موهبتی است که عشاق در کسب آن بر یکدیگر سبقت میجویند و برای خود -و نه غیر- میطلبند. معشوق نیز عشاقِ مشتاق را زار میکشد، بیآنکه از فردای قیامت باکیش باشد. معنای اخیر را سراینده سزاوار دیگرمان، یعنی «مشتاق اصفهانی» در مطلع غزلی پیش کشیده است:
------------------------------------------------------------
زهدم افسرد، خوشا وقتِ قدحپیمایی
که شود مست و زند دستی و کوبد پایی
آگه از روز جزایی و کشی زارم، آه
اگر امروز نمیداشت ز پی فردایی
------------------------------------------------------------
معنای ابیات مشتاق کاملاً روشن است؛ معشوق، به رغم روز جزا، شاعر ما را خون میریزد. میتوان یافت که اگر روز جزایی در کار نبود، جور و جفای معشوق بسی بیشتر میشد. از حیث ساختار و ترکیب کلمات، چندان تفاوتی میان گفتار مشتاق و کلام خواجه نیست. اما ابیات حافظ -اگر حقیقتاً بلا و بلوایی که دوستان ادعا میکنند، برانگیخته باشد- حداکثر گزارشی تاریخی است از مظلومیت او. میان شعر و اینگونه گزارشهای تاریخی فرسنگها راه است.
تردیدی نیست که شاعران عموماً از رویدادهای بیرونی یا درونی زندگیشان تأثیر میگیرند. شاید بتوان آنچه را که مینویسند، آیینه همین تأثّر دانست. اما این نوشتار باید مستقل از رویدادهای مذکور نیز هویت و جوهره شعری داشته باشد. سرودههای خواجو و سلمان و منوچهری را که در مطالب پیشین ذکر کردم، در نظر آورید. فرض کنید که به این سرودههای موهم کفر یا شرک، حکایاتی ضمیمه شود. این حکایات چیزی بر جوهره شعری سرودههای ایشان نمیافزایند و از آن کم نمیکنند.
در مقدمه منسوب به «محمد گلندام» بر دیوان حافظ، خواجه شیراز به وصف «شهید» متصف شده است. برخی این وصف را به معنای متداولش گرفتهاند. برای نمونه به اعتقاد «نذیر احمد»، پژوهشگر هندوستانی، این وصف در مقدمه گلندام «الحاقی نیست و مسألهای را مطرح میسازد که شایسته مطالعه جدی از جانب دانشمندان است.» («ایراننامه»، سال پنجم، شماره ۳، بهار ۱۳۶۶، ص ۴۹۷) گیرم که حقیقتاً حافظ، به دلیل ابیات مورد بحث یا هر نوشته دیگری، از جانب شاه شجاع و بدخواهان و کوتهبینان و تنگنظران آزار دیده و حتی «شهید» شده باشد. در این صورت میتوان بر او در مقام فردی مظلوم و بداقبال گریست یا آزاداندیشی و حقطلبیش را ستود. اما این اوصاف هیچکدام لزوماً متضمن وصف «شاعری» نیستند.
http://t.me/abolfazl_radjabi