طرفداران حافظ عمدتاً بیتی دیگر را هم در زمره ابیات جسورانه و درعین حال طنزآمیز و طعنآلود او میآورند. از نگاه مفسری که در فقرات پیشین نام بردیم، این بیت نیز «شطحی» دیگر از حافظ است. (محمدرضا شفیعی کدکنی، این کیمیای هستی، جلد اول، ص ۱۷۸) این بیت مشهور از حیث ساختار و معنا مشکلاتی را برای جماعت حافظپرست پیش آورده است. از این رو مقالات و حتی کتابهایی درباره همین تک بیت نگاشتهاند:
------------------------------------------------------------
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد
------------------------------------------------------------
از دیدگاه قاطبه حافظپرستان، این بیت نمود رندی خواجه است. از آن جمله گفتهاند که «به طور بینظیری عمیق، مرموز و معماگونه است. اما در عین حال چقدر جسارتآمیز و از این بالاتر چقدر زیباست!» (عبدالحسین زرینکوب، نقش بر آب، ص ۱۰۱) در مصراع نخستین، از قول پیر، جهان آفرینش کامل و بینقصان خوانده میشود. در دومین مصراع، خواجه ظاهراً خلاف قول پیر را بر زبان میآورد: یعنی در جهان آفرینش خطا هست. اما پیر ما با اغماض چشم از آن میپوشد. شما نیز شاید بر این رندی حافظ آفرین بگویید. جرأت و جسارت و زیرکی خواجه را در بیان این معنا بسیار ستودهاند. البته در میان جماعت حافظپرست کسانی نیز به ابهام معنایی این بیت اشاره کردهاند. بعدها و در مجالی دیگر، رویکردهای گوناگون به این بیت را پیش خواهم کشید. اما نکتهای که اکنون در نظر دارم، شباهت ساختاری و غریبِ این بیت با ابیاتی از ناصر بخارایی است. در غزلی کمنظیر از این شاعر شایسته چنین میخوانیم:
------------------------------------------------------------
بی جنبش قلم، قَدم ما نمیرود
ما را چه جرم گر قلمِ خط، خطا نوشت
خاک مرا ز مستی و رندی سرشتهاند
بر دستش آفرین که مرا اینچنین سرشت
------------------------------------------------------------
«جنبش قلم» که ناصر بزرگ از آن سخن میگوید، به روز ازل و سرنوشتی که برایمان رقم زدهاند، راجع است. «قَدم» نیز «قِدم» (در مقابل «حدوث») را تداعی میکند که به اقتضای همین مفهومِ روز ازل، ایهام تناسب دارد. در مصراع دوم از بیت اول، رندی ناصر به اوج میرسد؛ اگر همهچیز -و از آن جمله اعمال آدمی- در لوحی محفوظ از پیش نوشته شده است، آنگاه ما را در خطایی که مرتکب میشویم، گناهی نیست. در عبارت «خطا نوشت» ایهامی طنزآلود و طعنآمیز به چشم میخورد: «قلم خط» در روز ازل «خطا» را برای من رقم زد، یعنی «مقدر شد» که خطا کنم. پس گناه از من نیست. معنای دوم این تعبیر آن است که «قلم خط» خود اشتباه نوشت و خطا کرد. چنانکه میتوانید یافت، همان معنای مورد نظر از بیت حافظ، در همین تک بیت ناصر نیز هست. کلمات «قلم» و «خطا» و «آفرین» را هم در هر دو سروده میبینیم. اما سراینده بزرگ بخارایی، از ظرافتهای هنری و آرایههای ادبی و تصویرسازی نیز در گفتار خویش کم نگذاشته است. کارِ دست حافظ، پیش این درّ شاهوار ناصر، طرحی کال و خام بیش نیست.
در بیت دوم، ناصر همان عذر «رندانه» را بر «مستی و رندی» خویش میآورد و از این وضع و حال شادمان است. حتی بر آن کس که او را چنین آفریده است و سرشت و سرنوشتش را با رندی پیوند زده، «آفرین» میگوید. باور کنید یا نه، شاعران دیگر نیز مفهوم «رندی» را پروردهاند و بسیار بیش از خواجه شیراز پیش بردهاند و با ابزاری عمده به نام «شعر» سر و شکل دادهاند. فرازهایی دیگر را مستقلاً به بررسیِ بروز و ظهور این مفهوم در دیوان دیگران اختصاص خواهم داد.
برخی همچون سودی بُسنوی و -از متأخران- پرتو علوی، دومین مصراعِ بیت حافظ را تلمیحی به ماجرای «شیخ صنعان» انگاشتهاند. (عبدالعلی پرتو علوی، بانگ جرس، ص ۹۸) برای برخی دیگر این بیت به تمامی، یادآور وُلتر و کتاب «کاندید» اوست. (عبدالحسین زرینکوب، نقش بر آب، ص ۱۱۳) دیگران حکایت موسی و خضر را از آن بیرون کشیدهاند. (بنگرید به مقاله «خطاپوشی» از مسیح بهرامیان در: سعید نیاز کرمانی، پیر ما گفت، ص ۸۷) بیگمان امثال شفیعی کدکنی و مرحومان پرتو علوی و زرینکوب در ابیات ناصر بخارایی چنین دلالتهایی نمییابند. چرا که اساساً ناصر را حتی آنقدر مهم و محل اعتنا نمیدانند که بخوانند و بشناسند. اما در این رسانه میخواهیم دفتر و دیوان بزرگانمان را بخوانیم و قدر بدانیم. از جدال با نازیبایی پا پس نخواهم کشید.
http://t.me/abolfazl_radjabi