دیواری دیگر که سر راه نقد راستین برآوردهاند، گرایش به آرای مردمی است؛ مفسران، باز هم درباره برخی از شاعران، ضابطهای بیربط دست و پا کردهاند. معتقدند که اگر فلان سراینده، بزرگ نبود، مردم این اندازه به او اقبال نشان نمیدادند! لابد چیزی هست که او را دوست دارند، طی چند قرن از یادش نبردهاند و دیوانش در تمام خانهها هست و خوانده میشود! یعنی جای آنکه ذوق هنری و زیباییشناختی در داوریشان دخیل باشد، به پسندِ «عوام ناآگاه» رجوع میکنند و اعتبار میدهند.
مقصودم از ذکرِ «عوام ناآگاه» نه تخفیف شأن مردم، بلکه شرح رویکرد مفسران است. خود ایشان صراحتاً همین «ناآگاهی» را امتیازی برای شاعر میپندارند؛ میگویند مردم غالباً از وزنها شناختی ندارند، شعرهای شاعر مذکور را اشتباه میخوانند و حتی از مفهوم آنها چندان چیزی درنمییابند. اما باز هم به او گرایش دارند. این نکته نشان جاذبه و عظمت آن شاعر است!
به گمانم مغالطه ایشان چندان ابهامی ندارد. تصور کنید که قومی معجونی سمی را با شربتی شفابخش اشتباه بگیرند. این جماعت بختبرگشته مدام از این شراب شرنگ نوش میکنند و لاجرم هلاک میشوند. شما جای آنکه به داد ایشان برسید و فریاد برآورید که این شراب، زهر هلاهل است و نه آب حیات، چه میکنید؟ از جاذبه معجون مهلک، پیش چشم آن قوم شگفتزده میشوید و زبان به تحسینش میگشایید! فرجام کار را به روشنی میتوان دریافت. مواجهه مفسران و منتقدان ادبی ما با پسند مردم نیز از همین قبیل است. به راستی که اگر بشر هماره چنین راهی پیش میگرفت و پسندِ اکثریت را میزان قرار میداد، در همان عصر عتیقِ حجر میماند و هرگز به منزلِ خط و زبانِ امروزین نمیرسید.
https://t.me/abolfazl_radjabi