در مقاله هر آنچه درباره رشد در استارتاپ لازم است بدانیم درباره مراحل بلوغ یک استارتاپ نوشتیم. اما برای ساختن تیم مناسب برای رشد چه باید کرد؟ آیا باید تیم مستقلی برای رشد داشته باشم یا رشد یک تلاش چندتخصصی است؟
متمرکزسازی یا غیرمتمرکزسازی؟ کدام یک بهتر است؟ آیا بهتر است قدرت و کنترل را به منظور کارآیی و سرعت متمرکز کرد یا اختیار و تصمیمگیری را به صورت گسترده توزیع کرد تا نوآوری و انعطافپذیری را ترویج دهد؟
در این مقاله شما خواهید آموخت:
تیم رشد مرکزی یک موجودیت مستقل درون شرکت شما است که معمولاً به یک رهبر واحد مانند رئیس رشد یا معاون رشد گزارش میدهد. تیم رشد غیرمرکزی یک مجموعه از انجمنهای متقاطع است که از اعضای تیم چندتخصصی تشکیل شدهاند و همچنین به رهبران متقاطع مختلف گزارش میدهند.
هیچ ساختار درست یا اشتباهی وجود ندارد. آنچه ممکن است برای سازمان شما کار کند بسته ب منابع و فرهنگ سازمانی شما میتواند ترکیبی از این دو مدل باشد.
تیم رشد باید به سرعت محصول را عرضه کند و یادگیری را به سراسر سازمان توزیع کند. در این مقاله به این موضوع به عنوان "سرعت" و "فرهنگ رشد" اشاره خواهم کرد.
زمانی که از منظر سرعت فکر میکنیم، سوال این است: چه سرعتی در یادگیری تیم رشد وجود دارد؟ یادگیری نیاز به توسعه فرضیه، طراحی آزمایش، عرضه و ارزیابی نتایج دارد.
وقتی یک تیم متمرکز با یک رهبر واحد دارید، سرعت بیشتری مشاهده خواهید کرد. شما کمترین تعداد افراد و زنجیره مدیریتی باریکتری دارید، بنابراین تیمها میتوانند به سرعت تصمیم بگیرند. منابع متمرکز شدهاند و همه اعضای تیم اهداف مشترکی دارند. به علت اینکه تصمیمات سریعتری میگیرید، سرعت یادگیری نیز افزایش مییابد.
در تیم غیرمتمرکز، شما تجربه سرعت پایینتری خواهید داشت. تصمیمگیری ممکن است به تعداد بیشتری از افراد و زنجیره مدیریتی گستردهتری معطوف شود. از آن مهمتر، افراد سازمان شما اهداف دیگری جز رشد دارند. این امر را نمیتوان نادیده گرفت و اگر اهداف دیگری داشته باشند، تنها بخشی از زمان خود را صرف آزمایش فرضیات رشد خواهند کرد. به عبارت دیگر، یادگیری کندتر و سرعت پایینتری خواهید داشت.
وقتی از فرهنگ رشد صحبت میکنیم، منظورم اندازهگیری این است که هر بخش از سازمان به چه اندازه در مورد رشد فکر میکند. این به این معناست که آنها بتوانند در مورد جذب کاربر(acquisition)، نگهداری(retention) و جریان های درآمدی(monetization) فرضیات خود را توسعه دهند. هر چه تیمها بهتر با رویکرد مبتنی بر فرضیهای عمل کنند، فرهنگ رشد در شرکت بالاتر خواهد بود.
ساختار رشد متمرکز منجر به فرهنگ رشد کمتری میشود. تمرکز سیلو ایجاد میکند و حتی اگر تیم رشد سخت کوشی کند تا دانش را توزیع کند، آنها به اندازه کافی به آن توجه نخواهند داشت. در ساختار تیم رشد غیرمتمرکز همه در مورد رشد مسئولیت دارند. این باعث رویارویی با رویکرد فرضیهای و توسعه ویژگیها میشود.
سرعت در مقابل فرهنگ رشد یک تضاد است که به ساختار تیم وابسته است و وظیفه رهبران رشد این است که به طور منظم ارزیابی کنند که کدام یک از این ساختارها مناسب است.
مجموعهای از نشانهها وجود دارد که میتوانید از آنها استفاده کنید تا ارزیابی کنید آیا ساختار تیم فعلی شما کار میکند یا خیر. بیشتر تیمها با یک ساختار متمرکز شروع میکنند چرا که با بهینهسازی در سرعت به دنبال خلق یک اثر سازمانی کوچک هستند.
اگر کمبود مسئولیت و فرهنگ رشد در سراسر شرکت وجود داشته باشد، خواهید دید که تمام تیمها به یک اندازه ارزیابی نمیشوند. به عنوان مثال، تیم رشد ممکن است به صورت متفاوت از تیمهای گستردهتر محصول، بازاریابی، مهندسی و دیگر تیمها ارزیابی شود.
اگر ما برای یک تیم محصول به مناسبت ارائه محصول جدید یا برای یک تیم بازاریابی به خاطر ارسال یک کمپین جدید جشن بگیریم در حالی که از تیم رشد خواسته شود مسئول درآمد باشد، ما با یک ناترازی بزرگ در مسئولیت روبرو هستیم. اگر تیمهای رشد تنها مسئول متریک های مالی باشند، زمان تغییرات سازمانی است.
به یاد داشته باشید که یکی از مهمترین اصل داشتن یک تیم رشد متمرکز، سرعت آزمایش و یادگیری است. زمانی که این سرعت کاهش مییابد، زمان تغییرات سازمانی است. اما چرا حتی در ساختار متمرکز هم گاهی شاهد کاهش سرعت هستیم؟
معمولاً دلیل اینجا این است که افراد متخصص و چندتخصصی رشد، به اندازه کافی به اهداف رشد متعهد نیستند. آنها شروع به وارد شدن به توسعه اصلی وظایف، کارهای مقیاسپذیری یا حتی گسترش تطبیق با محصول/بازار میکنند. این در ابتدا ممکن است پنهان شود چرا که این کار در اجتماعی مانند جلسات مطرح نخواهد شد یا در ابزارهایی مثل JIRA نشان داده نخواهد شد.
اگر متوجه شوید که تیم رشد شما به طور مداوم توسط وابستگیهای متقابل تیمها محدود میشود، احتمالاً زمان تجمیع و متمرکزسازی است.
روشهای مختلفی برای ساختاردهی تیمهای رشد وجود دارد، اما متداولترین آنها ساختارهای متمرکز یا غیرمتمرکز هستند. تیم متمرکز یک رهبر اصلی دارد و همه افراد به او گزارش میدهند، در حالی که تیم غیرمتمرکز ساختارهای گزارشدهی مختلفی دارد که معمولاً بر اساس خطوط کارکردی است.
متمرکزسازی مزایای سرعت، کمتر شدن تصمیمگیران و شروع به کار را به همراه دارد. از سوی دیگر، غیرمتمرکزسازی فرهنگ رشد را بهبود میبخشد، دانش را بهتر توزیع میکند و به همه چگونگی آزمایش و تکرار آموزش میدهد.
هر کدام از این ساختارها مشکلات خود را هم دارند. اقدام در یک سیلو و بروز مشکلات از سوی بقیه واحدها از مشکلات ساختار متمرکز است، در حالی که کندی و بی مسئولیتی ممکن است با ساختار غیرمتمرکز چالشبرانگیز باشد.