به من میگه ابوالفضل موعظه نکن ،من گوشم پره میتونی یجوری کارمو راه بنداز
خیلی از ما حداقل یک دوست داریم که تو موقعی که مثله چی تو گل گیر کرده بودیم یه مشاوره داده یا کمکی کرده و کارمون راه افتاده من هم یکی از همین دوستان داشتم و البته خدا را شکر از عدد یک بالاترند و این نعمت خدا را شاکرم که دوستان عاقل و راهنما برای من فرستاده و هزار بار شکر .
حالا این دوست ما آقا مهدی یک زمانی منو با یک راهنمایی از مسیری سخت نجاتم داد و حالا نمی خواهم به آن مسیر بپردازم .شاید خود مهدی آن زمان درگیر همان مسئله بود ولی به من راهنمایی کرد که باعث شد من از آن رنج و درد رها بشوم و شاید همین باعث شد راهی که خودش به من پیشنهاد داده بود را انجام بده گویا از نتیجه بخش بودنش مطمئن شد و بعد انجام داد ،چون من یکم زیادی شهامتم بالاست هرکی یراهی جلوم بزاره به عقلم بخوره سریع انجام میدم.
حالا من ومهدی تو یک مسیریم هرجفتمونم کلی آموزش و مهارت کسب کردیم برای بدست آوردن خواسته هامون ،من بهش میگم ما جفتمون الان شدیم اسب مسابقه و باید به سوارکارمون اعتماد کنیم .(سوارکارمون یه چیزی تو مایه های اعتماد بنفس و برنامه ریزی و عقل در نظر بگیرید)البته که باید وقتی اسب مسابقه میشی چشاتو ببندی فقط بدوی فقط بدوی .
به این حرفهای انگیزشی هم زیاد کاری نداشته باشید . به شخصه میدانم کهن این حرفها حکم مورفین را دارد مصرف پیش از حد مورفین هم که بر دیگران معایبش پوشیده نیست .چاره درد ما برنامه ریزی ده ساله و حرفهای صدتا یه غاز که خود طرف با خودش تکلیفش مشخص نیست نشوید.
ما در شرایط فعلی بیشتر به کار عمیق و همیشه بودن و انجام دادن احتیاج داریم وگرنه شما حسابش را بکن میخواهی بری اصفهان از تهران .آیا همون اولش اصفهان را میبینی معلومه نه . یا وقتی سوار وسیله نقلیه ات شدی هزار بار میپرسی کی میرسیم .خیر شما راه را قدم به قدم میری جلو .
نمیگم هدف نداشته باش
نمیگم برنامه ریزی نکن
ولی خدا وکیلی بعد این دوکار بشین کار را انجام بده و هی پدر مارا درنیاور که کی میشه به هدفمون برسیم . (اولا که تو مقاله های قبلی گفتن هدف ما یک نقطه نیست که بهش برسیم هدف ما یک مسیر با پله های معدد که اسم اون پله ها رو موفقیت میزاریم .)
خیلی راه ها با اولین قدم شروع میشه ولی با استمرار به نتیجه میرسه .
نظرتون را لطف کنید برام بنویسید .