ارشمیدس فیلسوف، ریاضیدان، فیزیکدان، مهندس، مخترع و منجم یونان باستان و از اهالی جزیره ساموس در دریای مدیترانه بود. او کشفیات زیادی داشته است. یکی از کشفیات معروف او که جهرت جهانی نیز دارد در این مطلب توضیح داده شده است.
چنین گفته شده است که هیرو (هایرُن)، پادشاه سیراکوز، زرگری را مأمور کرده بود تا برایش تاجی از طلای خالص بسازد. وقتی تاج تکمیل شد و به دست پادشاه رسید، تردید داشت که زرگر تمام طلا را به کار برده باشد. شاه هیرو دوست خود ارشمیدس را احضار کرد و از این ریاضیدان مشهور خواست تا بفهمد آیا واقعاً تاج از طلای خالص است و تمام فلز باارزشی که پادشاه به زرگر داده در آن به کار رفتهاست یا نه.
در سده سوم پیش از میلاد، شیمی تحلیلی به اندازه ریاضیات پیشرفته نبود و ارشمیدس در ریاضیات و مهندسی توانایی بسیار داشت. ارشمیدس قبلاً برای محاسبه حجم جامدهایی که شکلی منظم مثل کُره یا استوانه داشتند دستورهای ریاضی ابداع کرده بود. او میدانست که اگر بتواند حجم تاج هیرو را تعیین کند، خواهد فهمید که آیا تاج از طلای خالص درست شدهاست یا از مخلوطی از طلا با فلزات دیگر.
وقتی پا به خزینه گذاشت و دید که آب از آن سرریز کرد، متوجه شد که حجم آبی که بیرون ریختهاست دقیقاً با حجم قسمتی از بدن او که وارد آب شده برابری میکند؛ بنابراین دریافت که اگر تاج را در ظرف آبی قرار دهد، حجم آبی که از ظرف سرریز میشود یا در آن بالا میرود حجم تاج است. وی که بسیار هیجانزده شده بود برهنه از حمام بیرون دوید و فریاد زد یافتم! یافتم (اورگا اورگا!)
او در آزمایش خود تشخیص داد که تاج شاهی میزان بیشتری آب را نسبت به شمش طلای هموزنش پس میراند، ولی این میزان آب کمتر از میزان آبی است که شمش نقره هموزن آن را جابهجا میکند. به این ترتیب ثابت شد که تاج شاهی از طلای ناب و خالص ساخته نشده، بلکه جواهرساز آن را از مخلوطی از طلا و نقره ساخته است و اینگونه ارشمیدس یکی از چشمگیرترین رازهای طبیعت را کشف کرد؛ یعنی اینکه میتوان حجم اجسام با شکل نامنظم را با کمک مقدار مایعی که جابهجا میکنند اندازهگیری کرد.
روزی که ارشــمیـدس به حمام رفت، لابد چرک بود. اما به جای این که کیسه بکشد شروع به بازی و غوطه خوردن در آب کرد. پائین میرفت و بالا میآمد و باز پائین میرفت و بالا میآمد. خیلی آرام. یک بار دیگر که پائین رفت یکهو از آب بیرون جست. فریاد کشید: یافتم، یافتم. کسانی که حمام نرفتهاند نمیدانند که فریاد در حمام چه انعکاس پرابهت و چندبارهای دارد...
اولین گمان این بود که ارشمیدس سنگ پا پیدا کرده است. اما تا آن روز کسی برای سنگ پا اینطور نعره نکشیده بود. آنهائی که به ارشمیدس نزدیکتر بودند بیاختیار ذهنشان به ثروت و جواهری رفت که ارشمیدس از روی خوششانسی و اتفاق پیدا کرده است که فریاد در فریاد ارشمیدس انداختند: مال ماست، مال ماست! اما ارشمیدس بیاعتنا به همه چیز و همه کس و حتی لباسهایش، از سر شوق لخت مادرزاد از حمام بیرون زد. صاحب حمام فقط یک فریاد کوتاه داشت: پس پول حمام چی؟ بعد یکهو مثل تیر از سرش گذشت که ارشمیدس چیز باارزشی یافته و فریادزنان به دنبالش افتاد: مال من است، مال من است!
حمامی پس از اینکه 200-300 متر به دنبال ارشمیدس دوید دیگر کاملا باورش شد که ارشمیدس چیز باارزشی پیدا کرده و حالا فریاد میزد: دزد، دزد، بگیریدش... وقتی ارشمیدس از کنار بازار شهر گذشت جمعیتی که از پیاش میدوید به 18 نفر رسید؛ در حالیکه ارشمیدس همچنان فریاد میزد: یافتم، یافتم... پیرزنی گفت: چه بیحیاست این مرد! لاتی به محض اینکه ارشمیدس را آن طور لخت مادرزاد دید گفت: این چی چی پیدا کرده که باید حتما لخت نشون بده!؟ حمامی میگفت: منطقا آنچه که در حمام است، مال حمامی است! یکی از سوفسطائیان خواست با این نظریه مخالفت کند که مامور آمد: حرف بی حرف. این چیزها مال دولت است.
اما ارشمیدس که غافل از دور و برش بود، همین طور فریاد میزد: یافتم، یافتم! جمعیت که هر لحظه بیشتر میشد و کلافه بود، دستهجمعی فریاد زدند: آخه بگو چی یافتی؟ ارشمیدس با همان شور و حال فریاد زد: هر جسمی که در آب فرو رود، به اندازه وزن مایع همحجمش سبک میشود! مردم گفتند: چیچی گفتی؟ ارشمیدس که از دقت و توجه مردم نسبت به مسائل علمی شوق زده شده بود، شمرده گفت: دقت کنید، هر جسمی که در آب فرو رود، به اندازه وزن مایع همحجمش سبک میشود! همگی با هم گفتند: این مردک خر چه میگوید؟ دیوانه است... مردی گفت: هر جسمی که در آب فرو رود به اندازه ارشمیدس دیوانه نمیشود...
فردای آن روز بر سردر حمام یک تابلوی کوچک نصب شد که روی آن با خط خوش یونانی نوشته شده بود: بــرای حـفـــظ شـــئـونـات اخـــلاقــــی، از پــذیــرش دانشــــمنـدان و فلاســـفــه معـــذوریــم.