چوپانى پدر خردمندى داشت. روزى به پدر گفت: اى پدر دانا و خردمند! به من آن گونه كه از پيروان آزموده انتظار مى رود يك پند بياموز! پدر خردمند چوپان گفت: به مردم نيكى كن، ولى به اندازه، نه به حدى كه طرف را لوس كند و مغرور و خيره سر نمايد.