آنچه گذشت: خوب کینو توی فصل قبل قبول شد و امروز اولین روز مدرسه اش (U.A) هست ...
ساعت کوکی صدایش در آمد *دررررررررررررررررررررررینگ دررررررررررررررررررررررینگ* کینو با هیجان از خواب پرید چون می دونست امروز روز اول از یک مسیر طولانی به سمت رویاهاش بود.
با لبخند پاشد و به دستشویی رفت و موهایش را شانه زد و صورتش را شست و بعد سریع به آشپزخانه رفت و دو تا نان تست برداشت و رویشان مربا مالید و بعد با یک لیوان شیر همه را خورد، بعد با تمام سرعتش یونیفورم مدرسه اش را پوشید و کیفش که از شب قبل آماده کرده بود را برداشت... مو های بلند مشکی اش را بافت و بعد با کش بست و یک نفس عمیق کشید، همه چیز را در زهنش مرور کرد و مطمئن شد که آماده است و بعد با هیجان در را باز کرد و به سمت تاکسی رفت.
راننده ی تاکسی مرد پیری بود اما به نظر بامزه می آمد، راننده پرسید:
"خیلی هیجان داری نه ؟"
کینو با تعجب گفت: "بله ..."
پیرمرد خنده ی بامزه ای زد و تا آخر راه هیچی نگفت.
وقتی کینو به مدرسه رسید با سرعت از تاکسی پیاده شد و به سمت کلاسش رفت و بیشتر از همه چی دلش می خواست اول هم کلاسی هایش را بشناسد.
*وارد کلاس شد*
سعی کرد اول به همه دقت کند...
کینو، پسرکی با موهای سبز که جونش و جون دخترک مو قهوه ای را نجات داده بود را دید که دارد در دفترچه اش چیز هایی می نویسد، دخترک مو قهوه ای هم آن طرف کلاس با دختر های دیگه دید، پسر مو زردی که مو هایش کینو را یاد ساعقه می انداخت دید که با پسری با موی مشکی و آرنج هایی شبیه توپ تنیس و پسری که انگار موهایش شبیه انگور بود کنار هم جمع شده اند و یواشکی صحبت می کنند، یک پسر که موهایش توی هوا سیخ بود و رنگ کرمی مانند داشت هم دید که دارد سر پسر خونسرد و آرامی که نصف موهایش قرمز و نصف موهایش سفید است داد می زند و کل کلاس را روی هوا برده است، پسری هم که موی سرمه ای داشت و حرکاتش شبیه به ربات بود و عینک داشت در حال آنالیز بچه های کلاس بود ووو ...
کینو با صدایی بلند سلام کرد. " سلام!!!"
کل کلاس ساکت شد و به کینو نگاه کردند، دخترها با او سلام کردند و پسر ها فقط دست تکان دادند به جز پسرک جیغو ی مو کرمی.
همه ی بچه ها پر سر و صدا بودند برای همین اول رفت سراغ پسرک مو سبز:
"سلام ... من کینو هستم"
پسرک برعکس انتظار کینو خجالتی بود و دستی تکان داد و سرخ شد.
"سلام ... م...من ... ایزوکو هستم ... می تونی دکو صدایم بزنی..."
کینو نیمکت خودش را پیدا کرد و نشست و منتظر معلم ماند.
** خوب اینم پارت دو ادامه اش را فردا می گذارم و قراره بعدی طولانی تر باشه **