* برای شروع از وضعیت جذب نیرو در بین خواهران بگویید. آیا به طور کلی وضعیت مناسبی در فرایند جذب خواهران وجود دارد؟
در بسیج دانشجویی در حوزه نیروی انسانی با موضوعاتی از قبیل جذب، استعداد یابی و بکار گیری و بهره برداری مواجه هستیم که برای هر یک از این موضوعات باید به طور جداگانه آسیب شناسی و برنامه ریزی کرد که در این گفت و گو طبیعتاً به بخشی از این موارد میشود اشاره نمود. به نظرم ما در قسمت خواهران با شرایط غیر متعادلی مواجهیم. به عنوان مثال در سخنرانیها، دورههای آموزشی یا اردوها، خواهران با جمعیت قابل توجهی شرکت میکنند ولی در کارهای تخصصی تر مثل فعالیتهای علمی، کمیته های تخصصی مطالبه گری حضور خواهران خیلی کم رنگ است که اگر این مسئله ریشه یابی نشود قطعاً بر جذبه اولیه خواهران هم مؤثر است.
اما به نظر من پیش از بررسی این که چرا برخی خواهران مذهبی ما وارد کارهای تشکیلاتی و فرهنگی نمیشوند و دچار تفریط هستند، نیز باید این را روشن کنیم که ما نباید تصور کنیم هر خانم مذهبی الزاماً طبق آنچه تعریف میکنیم- حزب اللهی است. طیفهای مختلفی از خواهران مذهبی وجود دارند که به دلیل فهم و برداشت نادرست از فضای انقلاب اسلامی وارد فعالیتهای فرهنگی نمیشوند. در اقشار دیگر هم وضعیت به همین منوال است. همانطور که بسیاری از روحانیون هستند که به دلیل عدم احساس نیاز نسبت به ضرورت انقلاب اسلامی، در عرصه فرهنگی پیش نمیآیند و اصلاً نیازی نمیبینند چنین کاری کنند.
* آیا تصور آسیب زا بودن تشکیلات به دلیل مسائلی چون ارتباط و اختلاط با نامحرم را میتوان یکی از دلایل عدم ورود برخی خواهران به فضای تشکیلاتی به حساب آورد؟
خانمهایی که به بهانه امکان آسیب زا بودن تشکیلات، وارد فضاهایی مانند بسیج دانشجویی نمیشوند بحث متفاوتی دارند. این خواهران باید در نظر داشته باشند که در هر گروه اجتماعی که عضو آن بشویم یک سری تهدیدها و فرصتهایی به صورت طبیعی وجود دارد.
درست است که آسیب ارتباط محرم و نامحرم نامحرم بدون در نظر گرفتن اصول و ضوابط شرعی مسئله مهمی است که هم خانمها در آن ضربه می زند و هم آقایان. اما اصلاً چرا ما خانمها، کار تشکیلاتی را به صورت پیشفرض کاری در نظر میگیریم که لزوماً در ارتباط با آقایان باشد؟ در حالی که کار تشکیلاتی یک کار منسجم و هدف دار است که شاید در یک جایی هم نیاز به ارتباط با آقایان داشته باشد.
از نظر من تعریف تشکیلات، یعنی جمعی که برای هدفی که برای آنها مقدس است یک کار منظم و گروهی انجام میدهد. وقتی که تشکیلات را تعریف کردیم باید ببینیم نسبت خواهران و برادران در آن چگونه تعریف میشود. اصلاً هر تشکیلاتی لزومی ندارد بین آقایان و خانمها ارتباط وجود داشته باشد. این که خواهران با هم یک گروه مطالعاتی داشته باشند و سپس بر اساس آنچه یاد میگیرند در مسائل اجتماع از خود تحلیل و نظر داشته باشند چه نیازی به ارتباط با برادران دارد؟!
پس به نظرم این بیشتر یک بهانه است. چون اگر کسی واقعاً توانمندی دارد و از ترس آسیب ارتباط با آقایان وارد فضای کار نمیشود؛ خودش آستین بالا بزند و فعالیت و تشکیلاتی تعریف کند که در آن هیچ ارتباطی با آقایان وجود نداشته باشد. این ابهام به صورت مکرر ممکن است برای خانمهای عضو بسیج هم پیش بیاید و خانمهایی که در تشکل مسئولیت دارند باید این دغدغه را رفع کنند.
البته این نکته را هم باید اشاره کنم که گاهی اوقات رفتار و تعامل برخی برادران بسیج نسبت به خواهران باعث گلایه میشود و زدگی ایجاد میکند. برای من خیلی ناراحت کننده است که برخی خانمها گاهی از رفتار غیرمحترمانه آقایان با آنها ابراز نارضایتی و شکایت میکنند. لذا قسمتی از این مسئله به طرف مقابل که آقایان هستند هم بازمی گردد. لذا قسمتی از این مسئله به طرف مقابل که آقایان هستند هم بازمی گردد. آیا تمام برادران بسیج پس از فارغ التحصیلی در محیط کارشان با هیچ خانمی روبرو نمیشوند؟! واقعیت جامعه و سازمانهای ما چیز دیگری را نشان میدهد پس برادران بسیج هم باید به مساله تعامل با خواهران و نامحرم فکر کنند و تصور نکنند همه جا میتوانند خواهران را حذف کنند!
* پس دلیل اصلی مشکلات در جذب خانمهای حزب اللهی در دانشگاهها و بی رغبتی نسبت به حضور جدی در برخی فعالیتها چیست؟
به نظر من اصلیترین دلیلی که باعث میشود تعداد زیادی از خواهران مذهبی از ورود به تشکیلات صرف نظر کنند، این است که آن تشکیلات هدفش شفاف نیست و اعضا رشد خودشان را در این تشکیلات مشاهده نمیکنند.
بگذارید مثالی بزنم. ما در دستورالعمل و ضوابطی که طبق مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی برای بسیج دانشجویی تعریف کرده ایم. بسیج را یک تشکل همه بعدی دانسته ایم که نه فقط به فعالیتهای سیاسی، بلکه در حوزههای مختلف فرهنگی، علمی، دینی و... نیز نگاه جامع نگر دارد. حالا اگر برخلاف این تعریف، دانشجویان ببینند بسیج دانشجویی تشکلی شده است که صرفاً همت خود را به مسائل سیاسی معطوف کرده است؛ دیگر توان جذب گروههای مختلفی که دغدغه هایی نظیر کار علمی یا فرهنگی دارند را از دست میدهد.
در چنین شرایطی خانمی که دغدغه اصلیاش فضای علمی است؛ میبیند که جای او در بسیج تعریف نشده است. به طور کلی وقتی تنوع فعالیتها در یک مجموعه بسیج دانشجویی کم بشود؛ تأثیر مستقیم در میزان جذب آن مجموعه دارد. لذا در بعد ساختار ما باید ساختاری را طراحی کنیم که خواهران به صورت همه بعدی خودشان تقویت بشوند. این که خواهران ما در بسیج احساس رشد کنند، حتی مهمتر از فعالیتهایی است که در زمینه های فرهنگی و سیاسی به صورت عمومی در دانشگاه انجام بدهند. اگر خواهران اطلاع درست و دانش کافی داشته باشند، بالاخره راه اثرگذاری بر دیگران هم پیدا میشود.
یکی دیگر از این دلایل نیز، فرد انگاری است که در جامعه ما نیز مثل بسیاری از جوامع به وجود آمده است. ما امروز با نسلی مواجهیم که شاید بیشتر به خودشان توجه میکنند، و به ضرورت «ایثار» و «از خودگذشتگی» برای دیگران پی نبردهاند و همین باعث میشود دلیلی نبینند که از وقت و زندگی خود بزنند و وارد حوزه ای از فعالیت شوند که در ظاهر برای آنها منافعی ندارد.
* برای جذب خواهران در بسیج باید چه نکاتی در نظر گرفته شود که این جذب پایدار باشد و بتوان روی افرادی که وارد تشکل میشوند حساب کرد؟
دختران در دانشگاه با توجه به این که غالباً در خانواده های کم جمعیت بوده اند؛ نوعی خلاء عاطفی دارند و تشنه دوستی هستند. به همین دلیل خیلی زود رفیق میشوند و صمیمیت پیدا میکنند و به شما اعتماد میکنند. مهم این است که ابتدا این صمیمیت را بتوانیم ایجاد کنیم. نباید از اول نگاهمان این باشد که میخواهم طرف مقابلم را جذب یا به راه راست هدایت کنم. شما بنای خود را به «دوستی» با آنها بگذار؛ این تغییر تدریجاً در وی ایجاد میشود. بسیاری از دانشجویان تشنه فقط یک ساعت حرف زدن و درد و دل با دانشجوی دیگر هستند. ما اگر بتوانیم سنگ صبور دیگری باشیم.
سرمایه گذاری بلند مدت روی نیروی خواهر ما در حال حاضر در بسیج به یک مسئله تبدیل شده است. یک دلیل بسیار مهمی که بعضاً خواهران را در جذب و تثبیت دچار مشکل میکند، فضای ذهنی غلطی است که در فکر برخی خانمهای مذهبی وجود دارد و آن تعارض کار تشکیلاتی با خانواده است. این آسیب بسیار رایج است که گاهی سرمایه گذاری زیادی روی خانمهای مذهبی میشود و در دوره های آموزشی و فرهنگی مختلف شرکت داده میشوند، به امید این که در سال یا سالهای بعد، بتوانند در بسیج دانشجویی فعالیت کنند و کار را به دست بگیرند. اما ناگهان میبینیم که از بعضی از این خانمها خبری نیست و کاملاً غیب میشوند! دلیلش هم آن است که وقتی بحث ازدواج خانمها پیش میآید، کلاً از محیط بسیج دور میشوند.
این که فردی همه توان و همت خود را معطوف بسیج کرده است و ناگهان به جایی میرسد که این ارتباط را باید قطع کند، مسئله جالبی نیست. خب وقتی ورودیهای جدید میبینند کسی که فعالیت زیادی در بسیج داشته بسیج را یک دفعه رها میکند، طبیعتاً روی او تأثیر میگذارد و دلیلی نمیبیند بخواهد به تشکلی وارد شود که باید چند وقت دیگر آن را رها کند.
* برای حل این تعارض چه باید کرد؟
باید مسئله دوگانه «خانواده- اجتماع» برای خواهران ما حل بشود. این نکته ای است که اتفاقاً حضرت آقا هم به آن تاکید دارند. من که بچه مسلمان شیعه هستم باید مقلد باشم و ببینم بزرگان دینی ما چه گفتهاند. شهید مطهری (ره) تاکید میکنند که در اسلام این گونه نیست که بحث حضور بانوان در اجتماع جایز شمرده شود؛ بلکه تکلیف و واجب است. رهبری هم نگاهی که نسبت به مسئله زنان در اجتماع دارند؛ دارای تفاوتهای مبنایی با آن چیزی است که ما فکر میکنیم یا بعضاً از افراد دیگر میشنویم.
حضرت آقا خانواده را اولین سلول اجتماعی میدانند که نقش اساسی در ساختن محیط پیرامون دارد. دوگانه فضای عمومی-فضای خصوصی اصلاً چیزی نیست که از اسلام برداشته شده باشد؛ بلکه این میراث تمدن رم و یونان است. ما هیچ خانمی را در اسلام نمیتوانیم؛ آگاه تر و فعال تر نسبت به مسائل اجتماعی نمیتوانیم بیابیم. از طرفی هیچ خانمی را خانه دارتر از ایشان نمیتوانیم پیدا کنیم. پس این نشان میدهد که جمع این دو فضا شدنی است.
ضمن این که مفهوم و جایگاه بیت در صدر اسلام با مفهوم خانه در زمان ما خیلی متفاوت است، برای حل دوگانه خانواده و اجتماع برای زنان نیاز است جایگاه خانواده در نظام سازی اسلامی را تعیین کنیم، در نظام غرب که مثلاً شرکتهای خصوصی واحد اجتماعی هستند جایگاهشان در بین تمام سازمانهای اجتماعی مشخص بلکه همه نظامات اجتماع کمک کنند به شرکتهای خصوصیاند رابطه بانک، شرکت بیمه، آموزش عالی و... با شرکتهای خصوصی مشخص و مؤید آنهاست، خانواده چه جایگاهی در نظامات و ترتیبات اجتماعی جامعه ما دارد؟ آیا رابطه خانواده با همه ی سازمانهای اجتماعی تعریف شده است؟ این مسئله فقط با گفتن فواید خانواده و شرایط بد خانواده در غرب درست نمیشود باید تحقیقات و کارهای اساسی کرد ضمن آن خود به خود آن دوگانه برای بانوان حل میشود.
چند سال پیش یکی از دانشجویان خانم از حضرت آقا میپرسند که چگونه از حضرت زهرا الگوگیری کنیم؟ حضرت آقا در پاسخ نمیگویند از حجاب یا ولایتمداری ایشان که جزو بدیهیات است، الگوگیری کنید، بلکه به یک نکته ظریف اشاره مینمایند و می گویند: حضرت زهرا نسبت به مسائل پیرامونی خود سریعاً احساس مسئولیت میکرد. شما هم نسبت به مسائل اجتماعی خود حساس باشید و مسئولیت پذیر باشید.
رهبری در جای دیگر به سه بعد انسان ساز حضرت زهرا (س) اشاره مینمایند که عبارت است از: 1. پیوند معنوی و عبادی با خدا 2. برقراری پیوندهای سالم اجتماعی و 3. حضور در تعیین سرنوشت اجتماعی است. ما نیز باید این سه بعد را در تشکل خود ایجاد کنیم. اما متأسفانه برخی از کارهای ما واقعاً هیچ پشتوانه فکری ندارند و به این راهنمایی بزرگان توجهی نمیکنیم.
همیشه برای خود من این سؤال و ابهام وجود داشته است که آن دسته از خانمهای مذهبی که در چشم انداز و آینده خودشان هیچ گونه جایگاهی از فعالیت و روابط اجتماعی برای خودشان تعریف نمیکنند و یا حتی مسئله ای مثل شاغل شدن هیچ گاه در پازل اجتماعی زندگیاش وجود نداشته است؛ اینها چرا اصلاً وارد دانشگاه میشوند؟!
ممکن است گفته شود میخواهیم وارد فضای تولید علم شویم. اگر هدف این است؛ باید گفت فضای تولید علم حداقل نیاز به تحصیلات تکمیلی ارشد و دکتری دارد. در چنین مقاطعی که دیگر نمیشود برای خود حضور اجتماعی تعریف نکند. بالاخره یا باید در پژوهشکده ای مشغول شود یا در دانشگاه مشغول تدریس شود.
خانمهایی که به دوره لیسانس میآیند و بعد از آن ناگهان ناپدید میشوند و نه در اجتماع حضوری دارند و نه در مقاطع بالاتر؛ باید به صحت انتخاب این افراد شک بکنیم. بسیاری از اینها بدون هدف در دانشگاه هستند، فقط میخواهند مدرکی بگیرند، ازدواج کنند و بروند سر زندگیشان. همین مسئله چه قدر بار مالی برای کشور و خانوادهها دارد؟! البته به همان میزان باید به نگاه و تحلیل آقایونی که با خانمهای تحصیل کرده دانشگاهی ازدواج میکنند و اجازه نمیدهند به طور معمول نه در شرایط خاص، همسرشان شغل یا اصلاً هر گونه فعالیت اجتماعی داشته باشد، شک کرد.
* مشاهده میشود، بعضی خواهران در بسیج دانشجویی فعالیت گاها برای اثبات توانمندی خود برخی اقدامات را انجام میدهند که اساساً وظیفه آقایان در تشکیلات است. نظر شما در این خصوص چیست؟
در فضای التقاطی امروز که مقطع غرب زدگی و مدرنیته را داریم میگذرانیم و در فضای گذاری که هستیم؛ در همه حوزههای زندگی مان افراط و تفریطهایی میبینیم و بسیاری اوقات از اعتدال خارج میشویم. مسئله حضور خانمها در فضای اجتماعی نیز از همین مسئله پیروی میکند و برخی اوقات میبینیم در فعالیت و حضور افراط صورت میگیرد و گاهی نیز متقابلاً دچار تفریطهایی میشویم.
این که برخی خانمهای بسیج دانشجویی ممکن است رفتار مردانه از خود نشان دهند کار غلطی است. رهبری وقتی میخواهند از یک الگو برای کار تشکیلاتی زنان نام ببرند به جنبش شهیده «بنت الهدی صدر» اشاره میکنند و می گویند ایشان یک «حرکت اجتماعی زنانه» انجام دادند. نیاز هست که شاخصهای حرکت اجتماعی این بانوی بزرگ احصا شود. ایشان در شرایط اختناق عراق خطابه هایی دارند و به زندان میروند اما باید دید چه ویژگیهایی در این حرکت وجود دارد که رهبری این حرکت را یک حرکت «زنانه» توصیف مینمایند. این بیان نشان میدهد که باید در نوع فعالیتهای فرهنگی خانمها و آقایان به اقتضای روحیات هریک تفاوتهایی وجود داشته باشد. البته باید دقیق و متناسب با نگاه دینی -که آن را نیز از علمای دین باید گرفت- کارها را تعریف کنیم، بهترین معیار برای تعریف اصول کار تشکیلاتی بیانات حضرت آقاست ما باید به آنها عمل کنیم.
* برای جذب و ارتباط گیری آیا فقط باید خانمهای مذهبی را درنظر داشت یا باید به سمت ارتباط گرفتن با خانمهایی نیز رفت که بعضاً ظاهر متفاوتی دارند که شاید خیلی متناسب با فضای بسیج نیست؟
منِ بسیجی باید بتوانم همه را به سمت خودم جذب کنم. حالا فردی ممکن است یک اشکال ظاهری داشته باشد.؛ اما ما خودمان دهها مشکل درونی داریم. پس به دلیل ظاهر نباید کسی طرد شود. اما باید آگاه شود ما این مخاطب را نیز باید جزو دامنه برنامه خود بدانیم. تفکر بسیج، تفکری به گستردگی کل انقلاب اسلامی است و هرکس زیر چتر انقلاب اسلامی تعریف میشود در دایره جذب ما نیز تعریف میشود.
اگر حرف ما حق است باید بتوانیم آنها را اقناع کنیم. اما متأسفانه دایره فکری ما دارد بسیار تنگ میشود و بر اساس فهم خودمان -و نه بر اساس اسلام- بر رفتار دیگران حد میزنیم. اصلاً داخل خود بچه های بسیج هم گاهی میبینیم اختلاف می افتد و چند دستگی درست میشود و همدیگر را به مسائلی متهم میکنیم. البته این چند دستگیها مخصوصاً در بین آقایان بسیار بیشتر از خانمها وجود دارد. دلیل عمده این مسئله آن است که توان گفت و گو و دیالوگ کردن با تفکرات و انسانهای مختلف کم شده و این جای نگرانی دارد، شاید از جذب نیرو مسئله مهمتری باشد! زمانی برای تودیع و معارفه مسئول بسیج یکی از دانشگاه شهر تهران رفته بودیم. مسئول بسیج در نطقی که انجام داد گفت رهبری برای ما خط قرمز است.
بعد از او، رئیس دانشگاه که اصلاح طلب بود صحبت کردند و به این نکته اشاره کرد که حضرت آقا و رهبری حلقه وصل ما است! بنده خیلی از این صحبت استفاده کردم به نظرم اشتباه است که حضرت آقا را در حد یک طیف یا گفتمان در جامعه پایین بیاوریم، حضرت آقا جایگاهشان خیلی رفیع است و با همه طیفهای جامعه ارتباط برقرار میکنند ما بسیجیها هم باید سرباز ایشان باشیم و برای همه بتوانیم مفید باشیم.
* اگر نکته پایانی در نظر دارید بفرمایید.
در بسیج دانشجویی اگر به کارها و اهداف اصلی و مهم بپردازیم همه مشکلات و حواشی حل میشوند انقلاب خیلی کار دارد خیلی از سنگرها هنوز فتح نشده است برای اینکه کار مهم و اصلی را تشخیص دهیم باید خداوند به ما فرقان عنایت فرمایند در آیه 58 سوره نساء خداوند میفرمایند: «ان الله یأمرکم أن تؤدوا الأمانات الی أهلها». امانات را به اهلش بدهید خداوند بیشتر از همه به این آیه عمل میکند. اهل خدا شویم تا خداوند توفیق خدمت و سربازی اسلام را به ما عنایت کند.