یکی از مواردی که در آداب معاشرت و برقرار کردن ارتباط موثر با دیگران بسیار حائز اهمیت است، نحوه احوال پرسی با دیگران و شروع ارتباط است.
وقتی که آموزش آداب اجتماعی و آداب معاشرت رو شروع کردم ، فکر می کردم بهتره بیشتر تمرکزم رو بذارم روی بعضی از مسائلی که مردم آگاهی کمتری نسبت به آن ها دارند؛
مثل، زبان بدن، نحوه رفتار در مکان های عمومی، استفاده ی صحیح از بعضی وسایل، غذا خوردن، پوشش و...
اما وقتی تعداد افراد زیادی در هر سنی به من مراجعه کردند و از من خواستند تا نحوه ی صحیح احوالپرسی رو بهشون آموزش بدم، به این نتیجه رسیدم که برای این موضوع هم بیشتر وقت بذارم و آموزش هایی رو برای استفاده عموم مردم در سایتم منتشر کنم.
خانمی رو کوچ می کردم ( نوعی فرایند مشاوره با پرسش و پاسخ) که واقعا نگران بودند از اینکه نمی تونن درست با دیگران احوالپرسی کنند،
می گفتند از احوالپرسی کردن چیزی نمیدونم وقتی دیگران شروع می کنند به احوالپرسی کردن از من ، نمیدونم چطور باید جوابشون رو بدم،
و بدتر از اون اینکه خودم اصلا بلد نیستم چطور شروع کنم به پرسیدن احوال دیگران و هیچ وقت من شروع کننده نیستم.
به همین خاطر باعث شده بود که این خانم اعتماد به نفسشون توی این موضوع خیلی پایین بیاد و همین مسئله روی بعضی از جنبه های دیگر زندگیشون هم تاثیر گذاشته بود .
یعنی هر بار که با شخصی روبرو می شد باز همین مسئله ی بلد نبودن احوالپرسی ایشون رو کلافه می کرد و باعث میشد که هر دفعه بیشتر احساس بدی رو به خودش منتقل کنه و عزت نفسش رو پایین تر بیاره،
علاوه بر همه ی این ها خانواده اش هم مدام ازش انتقاد می کردند از اینکه نمی تونه به خوبی با دیگران ارتباط برقرار کنه ،چه در شروع ارتباط و چه در احوالپرسی کردن و هنگام خداحافظی..
این موضوع به جایی رسیده بود که این خانم به یک شخص بسیار خجالتی تبدیل شده بود و تا اینکه تصمیم گرفت برای این مسئله، خودش از من کمک بگیرد.
این فقط یکی از صدها فردی است که برای این مسئله به من مراجعه کرده است و افراد دیگری هم از این موضوع می رنجیدند که هر کدامشون داستان های مختلفی رو تعریف می کردند که به خاطر بلد نبودن احوالپرسی و شروع ارتباط با دیگران ، موقعیت های مهمی رو از دست داده اند...
مثل موقعیت های کاری، ازدواج و...
چون نداشتن اعتماد به نفس توی برقرار کردن ارتباط با دیگران ، اون ها رو یه شخص خجالتی و منزوی توی روابط اجتماعی و یه شخص ترسو و بی جربزه در کسب و کار نشون می داد.
بگذریم از اینکه تعدادی از این افراد بالای 30 سال هستند،
یا پدر و مادر هایی هستند که به علت بلد نبودن این مهارت ها، نه خودشان می تونن ارتباط موثر رو با افراد مختلف تجربه کنند و نه می تونن این مهارت رو به فرزندانشون هم آموزش بدن و این مسئله یک روند تکراری رو طی می کند،
اما عده ی زیادی از آن ها هم نوجوانان یا جوانانی هستند، که بزرگ تر ها یا والدینشون به دلایل مختلفی از جمله مشغله ی زیاد کاری، اهمیت ندادن به این مهارت های ارتباطی، وقت نگذاشتن برای فرزندشون، سرزنش و پایین آوردن عزت نفس فرزندشان و... این مهارت رو به خوبی به فرزندانشان منتقل نکردند و حالا که فرزندانشان به سنی رسیدند که باید خودی نشان بدهند، متوجه شده اند که این مهارت های مهم ارتباطی رو ، که هر کسی بهشون نیاز داره، بلد نیستند.
متاسفانه در مدارس هم این مهارت های مهم ارتباطی و آداب اجتماعی رو به دانش آموزان آموزش نمی دهند و وقتی شخصی پا به عرصه ی جوانی می گذارد تازه می فهمد که ای داد تا الان فقط مهارت های سخت( مهارت هایی که برای کسب و کار نیاز است، مثل کار با نرم افزار ، تعمیرات و...) رو یاد گرفتم ولی برای ورود به اجتماع نیاز به مهارت های نرم ( مهارت های ارتباط موثر، آداب معاشرت، هوش هیجانی و...) دارم، ولی متاسفانه چیزی بلد نیستم و نمی تونم به خوبی ابراز وجود کنم.
مگر اینکه حقیقتا شانس آورده باشید که در خانواده ای غنی بزرگ شده باشید!
اگر شما هم جزو اون دسته از افرادی هستید که فکر می کنید این مهارت ها رو به خوبی آموزش ندیدید ، هیچ جای نگرانی نیست چون خوشبختانه ما در این سایت تمام این مهارت ها رو با بهترین و به روز ترین مطالب و متدهای آموزشی برای شما آماده کردیم.
اما یه چیزی،
اونم اینکه متاسفانه بعضی از مردم هم فقط فکر می کنند که بلدند احوالپرسی کنند، ولی واقعا بلد نیستند!
اینکه وقتی دو نفر به هم می رسند انگار دکمه ی خودشان را فشار می دهند، روشن می شوند و زبانشان شروع می کند به احوالپرسی کردن، بدون اینکه جواب شخص مقابل براش اهمیتی داشته باشه یا اصلا به جواب اون شخص گوش بده ..
اینکه یه سری کلمات رو از سر عادت و تقلید، تکرار می کنیم چون از قدیم اسمش رو احوالپرسی گذاشتیم ولی دلیلی برای ادای این کلمات یا جملات نداریم..
سوالات تکراری و جواب های تکراری ..
سوال و جواب هایی که هر دو می دونیم فقط قراره رد و بدل بشه تا مرحله ی احوالپرسی رو رد کرده باشیم و دیگران بگن آفرین چقدر قشنگ بلده احوالپرسی کنه..
مثلا همینکه یه نفر رو می بینیم می پرسیم، چه خبرا؟
و شخص مقابل هم باید جواب بده سلامتی..
یا جدیدا میگن هیچی گرونی .. و بعد هم احتمالا شروع می کنن از بدبختی هاشون حرف زدن..
ولی بهتره به این توجه داشته باشیم که آیا این سوالی که می پرسیم، اونم توی هر احوالپرسی و با هر شخصی، واقعا برامون اهمیت داره؟
جالب اینه که می بینیم جواب ها هم عموما یه چیز تکراریه..
تقریبا دو سال پیش برای نهار به یک مهمانی دعوت شدیم و وقتی غذا حاضر شد، یعنی حدودا ساعت های 2 یعد از ظهر بود که یکی از اعضای خانواده ی میزبان از سر کار اومد و به ما پیوست،
قبل از اینکه سر میز نهار بنشینیم،ایشون یه احوالپرسی کلی با ما کرد و هنکام غذا خوردن که شد یه احوالپرسی مختصر دیگه کرد..
به من نگاهی کرد و با لبخند گفت: خب چه خبرا؟از پدر و مادر خبر دارید؟
همینکه اومدم جوابش رو بدم دیدم نگاهش رفت سمت همسرم و شروع کرد از ایشون هم همون سوال رو پرسیدن..
و جالب تر اینکه وسط های پاسخ دادن همسرم به سوالش، باز هم نگاهش رفت سمت خانمش و گفت اون نمک دون رو بده به من، من نمک زیاد میخورم..
راستش تعجب کردم از اینکه سوالاتی رو از ما پرسید اما حتی حاضر نشد گوش کنه تا ما پاسخ سوالش رو بدیم..
این نوع رفتار کردن یعنی اینکه اون آقا اصلا جواب سوالاتی که از ما پرسید براش اهمیتی نداشت و فقط خواسته طبق عادت، احوالپرسی کنه تا نشون بده ما خوش و بش کردن با مهمان رو بلدیم و یه میزبان خوب و حرفه ای هستیم.
ولی واقعیت اینه که رفتارش جوری بود که ما احساس خوبی از سوالاتش پیدا نکردیم.
..
یا حتی گاهی توی احوالپرسی کردن برای اینکه نشون بدیم خیلی قشنگ این کار رو انجام میدیم هی تعداد این سوالات رو بیشتر می کنیم و هی جواب های تکراری هم میگیریم..
انقدری سوال های تکراری و خسته کننده می پرسیم که دیگه شخص مقابل جواب کم میاره ، یعنی با خودش میگه من 7 بار تا حالا تو سوالات مختلفش گفتم ممنون
یا 6 بار فقط بهش گفتم زنده باشی، سلامت باشی..
دیگه چی کار باید بکنم؟چی بگم؟
یعنی حتی گاهی با احوالپرسی کردنمون هم شخص مقابل رو معذب می کنیم، در صورتی که طبق اصول آداب معاشرت و آداب اجتماعی، ما هیچ وقت نباید جوری رفتار کنیم که مخاطبمون به خاطر رفتار ما احساس معذب بودن بکنه..
یا یه مورد دیگه اینکه عده ای هم بین احوالپرسی کردن، فکر می کنند هر سوالی رو می تونن بپرسن و این سوالات هم جرو احوالپرسی شون محسوب میشه.
دیگه میزنن جاده خاکی و شروع می کنن به سوالات خصوصی پرسیدن،
مثل:
راستی چی شد ؟برای بچه دار شدن اقدام کردین؟ دکتر چی گفت؟
میگم چرا بچه ات انقدر ریزه میزه است؟غیر طبیعی نیست؟
خب ، رتبه کنکورت چند شد؟ حالا چه جاهایی رو میخوای توی انتخاب رشته ات بزنی؟
چقدر جوش زدی...!!! چرا اینجوری شدی؟
و...
درسته میگن احوالپرسی،
ولی نه دیگه خیلی وارد جزئیات بشیم..
نه دیگه نقش دکتر(پزشک) یا روانشناس رو برای اون شخص بازی کنیم..
نه دیگه وارد حریم خصوصیش بشیم و زیر و بم همه چیز رو بخواهیم در بیاریم..
فقط یه سری سوالات کلی می تونیم بپرسیم که بدونیم در چه حاله..در چه وضعیتیه..
مشاهده سایر مقالات آموزشی آداب معاشرت حرفه ای