زندگی صحنه ناگهانیهاست. اشتباه است اگر گمان کنیم همهچیز در زندگی قابل پیشبینی است؛ خطاست اگر باور کنیم میتوان برای همهچیز از پیش برنامه داشت؛ خیر؛ انسان در هر لحظه و هر دفعه باید منتظر رویدادی تازه باشد، اتفاقی جدید و یا حادثهای نو؛ اصلا ابزارهای در اختیار آدمی قرار است همین کارکرد را داشته باشد. نه آنکه آدمی برنامه نداشته باشد و یا راهبردهای خود را تعطیل کند؛ نه؛ اما باید چتر ایدهها و نقشههای خود را آنچنان مرتفع کند که هر حادثه غیر مترقبهای را زیر سایه خود بپوشاند.
اگر حادثهها من را زمینگیر کند و یا مرا به استیصال بیندازد، نشان میدهد از ابزارهای آدمیت خود بهره نبردهام. انسان نباید مغلوب و محبوس اتفاقها باشد، انسان باید بر حادثه سوار باشد و از آن چون کشتی پهناوری بهره بجوید که با بادهای موافق دریای خروشان زندگی را بشکافد.
شاید پیچیده و یا محال به نظر آید؛ مگر میشود انسان از اتفاقات غافلگیر نشود؟ مگر میشود انسان آماده پذیرش هر رویداد و رخداد ناگهانی باشد؟ اما آری، تجربهها نشان داده است که اگر افقهای پیشرو واضح و روشن باشد و اگر ارادهها محکم و پولادین باشد میتوان هر اتفاق را مصادره کرد و از دل از هر حادثه - ولو برهمزننده و ویرانگر - فرصتی جدید آفرید. فقط باید به سطحی از نگاه نافذ و عمقی از عقل زلال دست پیدا کرد.