سید
سید
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

فهمیدن‌های من

ما نتیجه فهم‌هایمان هستیم؛ آنجوری زندگی می‌کنیم که می‌فهمیم. نفهمی‌های ما نقص‌های ما را می‌سازد و نقص‌ها، ما را از مسیر انسان بودن خارج می‌کند. گیر و گور بزرگ زندگی ما به دانایی‌های ما بر می‌گردد و از آن مهم‌تر به شبه‌دانایی‌های ما؛ یعنی دقیقا همان نقطه‌های کوری که باور داریم می‌فهمیم اما در جهل مطلقیم.

کیست که معتقد باشد من نمی‌فهمم. عموما همه خود را دانا و حتی دانشمند می‌دانند؛ اهل تحلیل و تشخیص می‌دانند و به پشتوانه همین توهم هم برای دیگران نسخه می‌پیچند و هم با قاطعیت از مسیر پیموده خود دفاع می‌کنند. هیچ نقدی را بر نمی‌تابند و آنجا که برایشان واضح می‌شود اشتباه کرده‌اند و خودشان را به دره بدبختی انداخته‌اند باز دنبال مقصر بیرونی می‌گردند.

کمتر پیش می‌آید متوجه نقص در معرفت‌های خود بشویم و همین است که خیلی وقت‌ها درگیر جهل مرکبیم. یعنی هم نمی‌دانیم و هم نمی‌دانیم که نمی‌دانیم. همین کافی است که هرگز قدمی مؤثر برای اصلاح هندسه فهم‌هایمان بر نمی‌داریم. پس چون علمی جدید بر ما افزوده نمی‌شود در سیاه‌چاله تاریک نادانی، دست‌وپا می‌زنیم و به همین دست‌وپا زدن افتخار می‌کنیم.

علمجهلداناییجهل مرکبدانش
یک آدم عادی که می‌خواهد از حد معمول هم معمولی‌تر باشد؛ که بدون پرده و باآرامش حرف‌های دلش را با مخاطب ناشناس مطرح کند
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید