این مشکل بزرگی است در ما که خیلی زود و بیمقدمه قضاوت میکنیم و همین قضاوتهای نارس را مقدمه رفتارهای تند و آتشین قرار میدهیم. نه آنکه قضاوت کردن لازم نباشد؛ نه! اصلا قضاوت رکن مهم تصمیمگیری است و انسانها برای هر تصمیم کوچک و بزرگ باید موضوعی را قضاوت و داوری کنند و بر اساس آن دست به انتخاب بزنند.
نکته اینجاست که قضاوتهای ما باید سطحی از صحت و عمقی از دقت را داشته باشد. نباید در قضاوت کردن بیگدار به آب زد و با اطلاعات یکسویه و یا احساسات پریشان موضوع یا فردی را به دادگاه داوری سپرد.
یکی از راهحلهای خیلی مفید برای آنکه از شر قضاوتهای ناپخته و کودکانه رهایی یابم آن است که خود را در موقعیت طرف مقابل قرار دهم و حتی بهصورت تمرینی سعی کنم برای او عذرهایی بتراشم؛ یعنی تلاش کنم با تصور حالتهای مختلف، کار یا خطای او را توجیه و برای آن دلیلتراشی کنم.
هرمقدار که در این تمرین مهارت بیشتری یابم و هرمقدار این حالت را به عنصر ثابت و ماندگار در نفس خودم تبدیل کنم میتوانم در قضاوتهای روزمره به صحت و دقت بیشتری دست یابم و قطعا از شرمندگیهای مکرر و خسارتهای بیجبران نجات یابم.