ما مأمور به ظاهریم و در ظاهر هم باید سهلگیر و خوشبین باشیم. قاعدتا هیچکدام از ما نمیتوانیم از باطن افراد بهراحتی خبر بگیریم و یا نیتهای واقعی آنان را بدانیم. آنچه در مدار زندگی قابل محاسبه و برخورد است ظاهر و رفتار آدمهاست؛ که در این محاسبه ظاهر باید به عذرها و نقصها توجه داشته باشیم. نمیتوانیم همه را با یک چوب برانیم و همهچیز را صفر و یک ببینیم.
اگر درجاتی از خودخواهی و تکبر در وجود ما رخنه کند، کارمان زار است؛ آنوقت است که همه را بد میدانیم و برای هیچکس راه توجیه و اعتذار و پوزشی باقی نمیگذاریم. حالآنکه همه آدمها ممکن است خطا کنند و از راه انحرافی اقدام نمایند. اما میتوانند خیلی زود متوجه شوند و بازگردند. این ماییم که با نگاه مثبت و دل بزرگ باید بهشان امکان بازگشت بدهیم و اجازه ندهیم در مقابله خودسریها و لجبازیهای ما در همان مسیر غلط گام بردارند و نابود شوند.
باید با ظاهر آدمها زندگی کنیم؛ صاف و ساده و مهربان؛ و اجازه دهیم آدمها برای آنکه خطاهایشان را جبران کنند از مسیرهای آسان عذرخواهی و توبه گام بردارند؛ که مبادا برای عذرخواهی ناچار شوند به پای ما بیفتند و یا آنقدر جبران را نزد ما دور از دسترس ببینند که از اصلاح پشیمان شده و در جاده تباهی، ادامه دهند.