افسانه حبیبی
افسانه حبیبی
خواندن ۳ دقیقه·۵ روز پیش

استفهام انکاری

سوره البقره:
۲۳) اگر از آنچه بر بنده خویش نازل کرده‌ایم به شک اندرید، سوره‌ای مانند آن بیاورید

کتاب «سوره الغراب» با این بند آغاز می‌شود. داستان مجموعه‌ای است از آیه‌هایی که یک سوره را ساخته‌اند، سوره الغراب -کلاغ-. صادقانه این کتاب تا حد خوبی برای من همچنان مبهم است در نتیجه چندان اطمینانی به درست بودن برداشت‌هایم ندارم. کتاب جمع و جور است کمتر از ۲۰۰ صفحه، جزییات و داستان درگیر کننده‌ای دارد.

به نظرم برای کتابی که با چنین مضمونی نوشته شده، کتاب خیلی خوب توانسته از زدن حرف‌های کلی و نخ‌نما دوری کند و برای گفتن حرف خودش هم دست به دامن مواردی نشده که قابل برداشت‌های مختلف باشد. عملا کتاب پایه‌اش را روی چیزی بنا نگذاشته که سست باشد و بشود به آن خورده گرفت. کتاب تنها به یک واقعه‌ی تاریخی اسلامی استناد می‌کند (در مقابل کتابی مثل آیات شطانی که کاملا وابسته به صحت مجموعه‌ای از وقایع تاریخی است.) کشته شدن هابیل به دست قابیل، و این بار شخصیت اصلی نه قابیل و نه هابیل که کلاغی است که قابیل دفن کردن مرده را از روی دست او تقلید می‌کند. داستان کتاب حول محور زندگی کلاغ و مردی می‌گردد که خواب می‌بیند کلاغ است.

مرد و کلاغ (غراب) هر دو مشکلات خودشان را دارند. اجتماعی که مرد در آن زندگی می‌کند جامعه‌ای دینی است با قوانین سخت‌گیرانه و بی منطق (نگه داشتن کلاغ برای عزاداری، بسیج همگانی و برنامه‌ریزی طولانی مدت برای شرکت در مراسم تشیع جنازه). در دنیای پرندگان دین به شکل دیگری وجود دارد، ایمان به وجود سیمرغ وجود دارد که پرنده‌ای با زیر سوال بردن آن وضعیت را به هم می‌ریزد. این دو داستان تا انتها به صورت موازی پیش می‌روند.

پیش‌بینی شده است که در صورت افتادن تشیع جنازه به بهار و تابستان، گروه‌های ضربتی برگ‌های درختان را طی یک بسیج شبانه با پیستوله‌های محتوی رنگ به سرعت سیاه کنند....
در روز تشیع جنازه، شهروندان باید کلاغ‌های خود را به همراه داشته باشند تا به محض دریافت علامت انجمن هماهنگی عزا که عبور دو فروند هواپیمای جت ملی از آسمان شهر پیش‌بینی شده است، همگی با هم کلاغ‌های خود را به سمت آسمان پر بدهند.

در نهایت برداشت من که احتمال اشتباه بودن آن هم بالا است این است که کتاب می‌خواست نشان بدهد حتی از یک المان فرعی، چیزی که اصلا کسی به وجودش فکر نمی‌کند، کلاغ، هم می‌شود داستانی ساخت و سوره کرد، «سوره الغراب». از سمت دیگر نشان بدهد که شرایط پیامبر بودن تقدس و برخورداری از مواهب خاصی نیست، پذیرش و انتصاب منبعی موهوم به مبدا الهی است. در نهایت این که کتاب در به تصویر کشیدن و یا قانع کردن مخاطب در این زمینه‌ها چقدر موفق بوده احتمالا برای اشخاص بسته به پیش‌زمینه دینی مقادیر کاملا متفاوتی باشد. جدا از این بخش به نظرم کتاب در زمینه قصه‌گویی و به تصویر کشیدن صحنه‌ها کاملا موفق بوده و چند تا از صحنه‌های کتاب کاملا مو به تن من سیخ کرد.

چندی پیش یکی که نمی‌شناختمش آمد توی خوابم، اصرارم کرد که هر چه می‌گوید بگویم. گفت. خیلی گفت. حتی یک کلمه‌ش را هم نفهمیدم تا بتوانم بگویم. بعد نوشت گذاشت جلوم. خیلی نگاه کردم. یک عالمه درخت کشیده بود، می‌گفت بخوان! بعد، نمی‌دانم چرا نوشته‌ش را گرفت جلوی ‌آینه. حالا هی می‌گوید بخوان، من هم به شاخ و برگ‌هایی که کشیده زل می‌زنم ولی نمی‌خوانم. عاقبت دلخور شد رفت.حتما رفت سراغ یکی که بتواند درخت‌ها را بخواند.



کتاب
اینجا از تجربیاتم با کتاب‌ها و زندگی می‌نویسم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید