مدتی است با دوستانی که در حوزه هنر و صنایع دستی فعالیت می کنند، مرتبط شده ام. وقتی پای صحبت های آنان می نشینم به نوعی یک موضوع مشترک توسط همگی آنان مطرح می شود :
مهارت های "دست" یا همان مهارت های فنی و سخت بسیاری از هنرمندان نسل جدید نسبت معکوس با مهارت های ارتباطی (نرم) آنان دارد.
به عبارتی در طیف وسیعی از جامعه این عزیزان، این واقعیت مشاهده شده که هر چه میزان توانایی فنی و "مهارت دست" در این هنرمندان قوی می باشد، متقابلا مهارت های ارتباطی و مشتری مداری ایشان ضعیف است و بالعکس زمانی که مشاهده می کنیم مهارت ارتباط با مشتری در گروهی(1) از هنرمندان جوان و نسل جدید بسیار قوی و تحسین برانگیز است، با ضعف های فنی و نقصان در کارهای این گروه مواجه می شویم که نشان می دهد از مهارت های ارتباطی صرفا برای پوشش نقص فنی استفاده شده نه به عنوان یک مزیت و مهارتِ نرم در کسب و کار. این موضوع که در دنیای امروز، مهارت های سخت و نرم همواره دارای یک هارمونی موزون و متناسب می باشند(2) در نظام و سیستم های یادگیری ما متاسفانه امری مهجور و فراموش شده است و به صورت هدایت نشده بر اساس خصلت های فردیِ پرورش نیافته افراد، رشدی سازمان نیافته پیدا کرده است .
اگر بخواهیم حرفه ای بودن در هرکاری را با فرمولی بسنجیم می توان از فرمول زیر تاحدی الهام گرفت:
امتیاز یک فرد حرفه ای = امتیاز مهارت های فنی (33)+امتیار مهارت های ارتباطی(33)+هوش هیجانی و ذهن تجاری(17+17)=100
(1) متذکر می شوم، موارد مذکور در بالا در گروه و طیف هایی مشاهده شده و قابل تعمیم به کل هنرمندان عزیر جوان نیست و صرفا با هدف توجه به مهارت های نرم به اندازه مهارت های سخت عنوان گردیده است.
(2) مهارت های سخت برای ایجاد حرفه و شغل و مهارت های نرم برای نگهدای و حفظ طول عمر آن حرفه مورد نیاز است.