اعتماد به نفس کاذب، خودشیفتگی، بیگانه شدن با تحقیق ومطالعه، عدم وجود مهارت در پروتکل سازی و اعتقاد نداشتن به آن، کوتاهی در خودشناسی، خودباوری بیش از اندازه، همه می توانند از عوامل منجر به خودکامل پنداری شوند و گاهی نیز خودِ اینها، نتایج فرایندخودکامل پنداری هستند. این پدیده فرهنگی، سالهاست پس از رسوخ در جامعه ما، در وجود بسیاری از افراد، چه پیر و چه جوان نهادینه شده است. بسیار شنیده اید فردی می گوید : این کارِمن یا این محصولِ من در ایران یا جهان تک است ، ....بهترین است ، برای اولین بار است و ... این عبارات را در اکثر اوقات از اشخاصی می شنویم که سالهاست دچار یکی از موارد بالا هستند . اگر از آنها بپرسید در این مورد تحقیق کردی ؟ بیشتر با این پاسخ مواجه می شویم : بله انجام دادم اصلا این مورد نیست، وجودنداشت، موردِمن اولین بار است... مشابه نداردو غیره.
علاقه شدید به مطرح شدن در یک رنکینگ ذهنی موجب می شود تحقیق و پژوهش را برابر با کپی برداری بدانیم تا الگوبرداری ! و حتی اگر کپی برداری نیز کنیم ، کپی بردار خوبی نخواهیم بود. دوری از مطالعه و عدم شناخت پروتکل های جهانی نیز به مرور مارا به سمت خودشیفتگی و اعتماد به نفس مجازی هدایت می کند. خودکامل پنداران در نهایت دنیایی می سازند محدود به زندگی با دانسته های موجودشان، و حس انزجار از توسعه فردی مطابق با معیارهای جهانی در آنها همانند یک ویروس، یا بیماری قانقاریا هرروزه بخش جدیدی از ذهن و وجودشان را درگیر می کند .
یک واقعیت خاکستری: خودکامل پنداران اگرچه دچار توهم قرار گرفتن در رتبه های جهانی هستند ولی در حقیقت به مرور تبدیل به ضعیف ترین انسانها در دیپلماسی و ایجاد ارتباطات توسعه دهنده خواهند شد و این دقیقا مشکلی اساسی و از عوامل کلیدیِ عقب ماندگی امروزِ کشور به شمار می رود.
آنان رابینسون کروزوئه ای گرفتارشده در جزیره ای به مدت شاید نیم قرن می باشند و تنها ارتباط شان به صحبت با "جمعه" خلاصه خواهد شد...