یکی از پرستاران ما بسیار صادقانه و وجدانی عمل میکرد. هر جز مراقبت با دقت و سر موقع در پرونده بیمار ثبت می شد. به نظر می رسید اهمیت اندازه گیری و ثبتِ درستِ مراقبت های پرستاری را به خوبی درک کرده بود و به مورد اجرا می گذاشت.
تا جایی که روزی از این روش او در جمع پرستاران بخش تشکر کرده و به عنوان الگوی عملی از او تقدیر نمودیم.
بعد از مدتی در یک گفتگو، وی تجربه اش را در این مورد بیان کرد.
او گفت: زمانی تحت تاثیر کارکنان دیگر، علایم حیاتی بیمار را بدون اینکه اندازه بگیرم، ثبت می کردم. توجیه من وظایف سنگین و بیماران بدحال بود. همینطوری اعداد را در برگ گزارش می نوشتم.
روزی یکی از بیماران، چارت علائم حیاتی خودش را در دست گرفته و به ایستگاه پرستاری آمد. پرسید چرا این اعداد را اینجا نوشتی در حالی که نه فشار خون را گرفتهاید نه نبض و نه تب.
من گفتم: آقا شما چه می دانید که آن اعداد چه هستند و چرا نوشته می شوند؟ اینها کار ماست. برای نشان دادن به پزشکان و مسئولین مان آنها را می نویسیم و آنها تفسیر می کنند. آن آقا گفت: "چرا نمی دانم این اعداد چه هستند؟ من مدرس زبان انگلیسی در دانشگاه هستم. چند واحد برای دانشجویان پرستاری تدریس دارم. همه این اختصارات، علایم و اعداد را به دانشجویان درس می دهم. آن وقت شما میگویید فقط مسئولین از آن سر در می آورند.
بعد از این گفتگو من همه بیماران را مدرس زبان انگلیسی دانشگاه میبینم. کاری نمی کنم که شرمساری آن روز را دوباره تجربه کنم