انعطافپذیری و چندبعدی عمل کردن، یکی از مسائل کلیدی و مهم در بسیاری از موسسات نیکوکاری کوچک است. این موسسات علاوه بر کارهای مهمی که برای جامعه انجام میدهند، به سرمایهگذاری مالی و پشتیبانی مدیریت نیاز دارند تا به آنها کمک کند انعطافپذیر باشند و بتوانند در شرایط استرسزا واکنش مناسب و محوری نشان دهند.
به گزارش Charities Aid Foundation موسسات کوچک برای دستیابی به تاثیرگذاری در جامعه، معمولا بر حمایتی که از بخششها و سخاوتمندی عمومی دریافت میکنند، و همچنین تمایل کارکنان و داوطلبان برای کمکهای بیشتر به سازمان، تکیه دارند. مردم (و بسیاری از خیرین بزرگ) معمولا تمایلی ندارند برای «هزینههای اصلی» یا «هزینههای بالاسری» پول پرداخت کنند و بیشتر ترجیح میدهند حداکثر مبلغی که امکانپذیر است، صرف انجام مستقیم کارهای خیریه شود.
اما کاملا قابل درک است که نتیجه ناخواسته و ناخوشایند این نوع تامین سرمایه این خواهد بود که موسسات نیکوکاری همیشه برای تامین سرمایه امور جاری در موسسه در مضیقه خواهند بود و مدیران این موسسات با مسئولیتهای نامناسب و کمبود زیرساختها، دست به گریبان خواهند بود. یعنی حتی کوچکترین بحرانی از جمله مرخصی بلندمدت یکی از اعضای کلیدی به دلیل بیماری، میتواند آنها را به زانو درآورد.
بنابراین عجیب نیست که موسسات کوچکی که با موفقیت پول جمعآوری کرده و صرف خدمات خیریه میکنند، همچنان در معرض خطر بسته شدن قرار داشته باشند، زیرا نمیتوانند هزینههای لازم برای انجام امور روزمره خود را تامین کنند؛ هزینههایی مانند اداره موسسه، بیمه، و پشتیبانی از منابع انسانی برای تامین نیازهای کارکنان. وقتی از افرادی که به موسسات نیکوکاری کمک میکنند، میپرسیم از نظر آنها یک موسسه خوب چگونه است، معمولا پاسخهایی از این دست میشنویم: موسساتی که امنیت و حفاظت بسیار قوی دارند، به خوبی اداره میشوند، گزارشهای شفافی منتشر میکنند و مدیریت مالی آنها با احتیاط انجام میشود. اما اینها دقیقا همان «هزینههای اصلی» یا «بالاسری» هستند که اغلب خیرین تمایلی به تامین آنها و پرداخت پول برای آن ندارند. اگر جامعه از کارهای باکیفیت و قابل اطمینانی که توسط این موسسات انجام میشود، سود میبرد، لازم است در آنها و پروژههایشان سرمایهگذاری شود.
یک موسسه نیکوکاری برای اطمینان از ماندگاری برنامههای خود باید بتواند برنامهها را با دقت و قوت سازماندهی کند و این کار با تامین سرمایه از منابع مختلف امکانپذیر است. موسسات کوچک اغلب با شور و اشتیاق تعداد کمی از افراد فداکار و علاقهمند به انجام کار خیر، آغاز به کار میکنند و به تدریج رشد میکنند. اما با وجود اینکه ممکن است بودجه و دسترسی آنها بیشتر شده باشد، اغلب مواقع زمان یا فرصت کافی برای درک موقعیت رو به رشد خود را ندارند تا متوجه شوند لازم است همسو با مقاصد خیری که دارند، خودشان نیز رشد کنند.
در واقع آنها به مدلهای همیشگی یا شیوههای همیشگی کار کردن تکیه دارند که قبلا و زمانی که موسسه کوچکی بودند، به خوبی جواب میداد، اما با رشد آنها، دیگر برایشان مناسب نخواهد بود. مدیران موسسات اغلب عنوان میکنند، به دلیل تمرکز بر سلامت سازمانی یا سرمایهگذاری در خود سازمان، احساس گناه میکنند، با وجود اینکه میدانند همین کارها موجب رشد بیشتر موسسهشان خواهد شد. آنها سخت تلاش میکنند تا جایی که امکان دارد کارآمد باشند، زیرا مردم به آنها پول میدهند تا «کار انجام دهند» نه اینکه صرفا نظر بدهند.
برای دریافت مقالات بیشتر به وبلاگ افرا مراجعه فرمایید.