آفره دخت
آفره دخت
خواندن ۱ دقیقه·۹ روز پیش

آتشی در درون

شعله ای درونم زبانه میکشد

هرچه که هست را میبلعد و هرچه که نیست را میسازد .

او سالهاست که پابرجاست .

مثل سیاه چاله ای عمیق دنیایم را احساستم را میبلعد .

مثل نیست کردن جهانی رویایم را خاموش میکند .

جهانی را نابود و جهانی دیگر میسازد .

دیگر جهان پابرجا بر خاکستر آن دیگر .

باشکوه تر و درخشان تر .

اما دانش عالی مقام ، کجاست ؟

آگاهی من از خود ، نه ! آگهی از اعمال خود کجاست ؟

آیا ممکن است که انسان بر خود والا کنترلی نداشته باشد .

ناخودآگاهداستانقصهآتش
نوشته هایم از شیرینی و تلخی جوشش احساساتم میرویند . لحظه ای با من همراه باشید تا شما را با دنیای احساسات و مفاهیم همراه کنم .
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید