توی کار استرس خیلی اذیت کننده است.من اساسا آدم استرسی ام وکلا استرس باعث میشه آدم یه وقتایی مغزش کلا تعطیل شه، دیدم که میگم مثل داستان دوشنبه ما ( تیم مارکتینگ )
اول ماه خیلی روز مهمی بود چون قرار بود یک شروع تیمی طوفانی داشته باشیم بعد به خاطر همین برای اینکه قوی شروع کنیم روز قبلش مدیرمون گفت که فردا صبحانه داریم. فرداش هدمون با یه صبحونه پرو پیمون وارد اتاق شد همه خوشحال و خرم بودیم خداییم چسبید.
حالا چطوری تیم ورک طورش کردیم؟ اینجوری که قرار شد یکی از بچه ها چایی رو برای تیم بریزه بیاره و منم مسئول تقسیم صبحانه بودم. ازاون جایی که من تو تعارف اینا بیلمیرمم ( یه همکار آذری زبان دارم که باعث شده ترکیم خوب شه )، تقسیم که کردم صبحانه خود را میل کرده و به سمت سیستم خود در جهت انجام کار روانه شدم :)
اون روز من یکی به طرز عجیبی استرس داشتم و دلشوره و زیاد مودم خوب نبود و راستش مغزم دستور نمیداد که چخبره.
خلاصه سرتون رو درد نیارم هدمون اول روز برای برنامه 3 ماه از صبح جلسه بود دقت کنید از "صبح " !!!
به حالت خسته ذهنی آخر وقت وارد اتاق شد و دید به به زهی خیال باطل !!:)))) صبحانه ها تموم شده و هیچکدوم از ما توجهی نکرده بودیم که مدیرمون اصلا صبحانه نخورده که هیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــچ!:)) الآنم چیزی نموده ازش که میل کنه و رفرش شه. اینم بگم که من الانم در داخل لایه ی سوم زمین براتون تایپ میکنم.
وای که نگم هر 4 نفرمون از خجالت آب شدیم رفتیم تو زمین. یعنی 4 تا پروفسور واقعا هیچکدوم حواسمون نبود و این خیلی حس بدی بود و حداقل من که خیلی ناراحت شدم :)) تازه قسمت مورد توجه اش این بود که حتی سایر همکارا برای یه سری کار اومدن تو اتاق ما، بچه ها تعارف کردن و اونا میل کردن و همچنان هد ما صبحانه،ظهرانه، عصرانه و ... نشد بخوره و صبحانه های عزیزمون تامام شد.EASY EASY TAMAM TAMAM
درس زندگی"در یک تیم تک خور نباشیم و حواسمون به هم باشه :))))
اگه خدا بخواد ویرگول بعدی رو از بالای زمین براتون مینویسم.:)))