این ایام در حد خودم نوشتم و در حد خودم سعی کردم آزادانه و فارغ از اندیشه هایم صحبت های دیگران را بشنوم و درباره نظراتشان بیاندیشم. از ابتدا هم یکی از مشکلاتم با براندازان این بود که ایران فردای براندازی را جوری توصیف می کردند که آدم یاد " آنچنان رونق اقتصادی..." گفتن شیخ حسن می افتاد. انگار یک مایکروویو داریم که ایران را می گذاریم آنجا و 48 ساعت بعد مشکلات حل شده و ما سوییس/سوئد/نروژ/... از این دست کشورها می شویم.اما ماجرای این نوشته چیزی از چیزی خفن تر از این کشور ها شدن شروع شد.
این نوشته را گمانم همان 3 روز پیش خواندم. در آن نویسنده آرمان های واقعا قشنگی را می خواست بدست آورد:
در آینده هیچ خبری از آدم هایی که تا کمر توی سطل زباله خم شدن
بچه ای که پولی توی جیبش نداره و عاشق اسباب بازی شده که اون سمت ویترین هست
عشقی که بخاطر هزار و یک دلیل احمقانه سرکوب شده،دوست داشتنی که جرم شده باشه،
سینه هایی که تبدیل به یه صندوق مخزن غم و غصه شدن ،بغض هایی که گلوها رو چسبیدن
نویسنده یک چیزهایی هم راجع به دارو و اینها نوشته بود و از ما خواسته بود مقدس سازی که کار حاکمان از قدیم الایام بوده را رها کنیم، و به اصل دین که آزادگی است برگردیم. اینکه می گویم یک چیزهایی چون با اولین کامنت بلاک شدم و دیگر متن ایشان را که در رسای آزادی(!) و آزادگی(!) بود نمی توانم مشاهده کنم. باور کنید بچه با ادبی بودم و حرف بدی نزدم، خودتان ملاحظه کنید اصلا:
در جواب این کامنت یک نفر که احتمالا دوست ایشان هم بود پاسخی ارسال کرد و گفتگویی شکل گرفت که مجدد برایتان به ترتیب اسکرین شات میگیرم و تقدیم می کنم:
در بخش بعد من پاسخی فرستادم که به شرح زیر بود:
شما که مهم ترین سوال هارو بی پاسخ می گذارید، فرض کنیم ما اصلا در بدترین نقطه زمین زندگی می کنیم شما راه حل درست کردن اوضاع از نگاه خودتون رو بفرمایید،لطفا فرض هم بفرمایید در فرآیندی سخت یا نرم الان دیگه جمهوری اسلامی اصلا نیست و شما میخواید به یکی از نظام های ممکن رای بدید، چه نظام هایی ممکن است؟ شما به کدام رای می دهید؟
عزیز دل، من میگم برو راجع به رابطه علمی عرضه و تقاضا گوگل کن، خب حوصله داری برو برای این رابطه ساده کتاب های آدام اسمیت رو بخوان. طبق علم اقتصاد این گزاره که ما چون بیماران بیشتری داریم نظام درمان ارزان تری هم داریم غلطه. برای فهم راحت تر مسئله اینطوری بگم که چیزی که در دسترس باشد قیمت کمتری دارد، مثلا هوا چون در دسترس هست پولی نیست، اما طلا چون کمیابه خیلی گرونه. این از بدیهیات محدود بودن منابع استنتاج میشه.
اما خوشحال می شم بدونم اگر گوگل نکردی چجوری فهمیدی سوئد تعداد بیماران کمتری از ایران داره؟ اگر اجازه بدید به آمارهای بانک جهانی راجع به تعداد مرگ و میر در هر هزار نفر استناد کنم و بگم که در سال 2020 در سوئد از هر 1000 نفر 10 نفر مرگ داشته و ایران از هر هزار نفر 5 نفر. این در حالیه که جمعیت ایران حدود 8 برابر سوئد هستش.
https://data.worldbank.org/indicator/SP.DYN.CDRT.IN?locations=SE
https://data.worldbank.org/indicator/SP.DYN.CDRT.IN?locations=IR
در رابطه با جواب دادن یا ندادن دموکراسی چندتا نکته میگم:
اولا من موافق دموکراسی هستم
دوما من هم شما رو به نحوه اداره کشور قطر ارجاع میدم که دموکراسی نداره ولی رفاه خوبی داره، و به اوضاع کشور عراق و لبنان که دموکراسی داره ولی اوضاع خوبی نداره.(هرچند سوئد، که قبله آمال شما حساب میشه،یک کشور با نظام پادشاهی مشروطه است). از مشاهدات محدود نتیجه های کلان نگیرید لطفا
در رابطه با موضوع حجاب، من هم با شما موافقم که مردم بسیار فهیم هستند و صرفا مشاهداتم را از این روزهای تهران برایتان نوشتم،در خیابان خلوت یا شلوغ، مترو یا دانشگاه، سواره یا پیاده تعداد این افراد از هر 4 نفر، 1 نفر بود که شال یا روسری نداشت.
در رابطه با منشور حقوق بشر کوروش کبیر هم چند نکته لازم است:
اولا : اگر منظورتان همان لوح استوانه ایست، که در رابطه با محتوایش اشتباه به عرضان رسانده اند، متن حاوی روایتی از فتح بابل توسط کوروش در ۵۳۹ پیش از میلاد است. اگر کتابی سراغ دارید که غیر از این می گوید یا منظورتان منشور دیگریست(چون میفرمایید گوگل بده وگرنه لینک گوگل هم قبوله) بفرمایید من مطالعه کنم.
دوما : بر فرض صحت ادعای شما، آن همه سال قبل از میلاد مسیح اصلا چند دین مگر در ایران بوده که آزادی در انتخاب دین یک آپشن باشد؟
سوما : شما مگر به دموکراسی معتقد نیستید؟ 33 سال پیش، 10 سال پس از انقلاب اسلامی 1357 مردم به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران رای دادند.
چهارما : قانون اساسی ما برای اقلیت های دینی و سایر مذاهب آزادی را در چهارچوب قانون درنظر گرفته است.
و جالب اینکه اینبار از طرف ایشان هم بلاک شدم :))
اینجا بود که یاد جناب سعدی افتادم که به حق فرمود
تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد
این عزیزان حتی دوتا نظر مخالف زیر متنشون رو تحمل نمی کنند، می توانند بدون پاسخ رد شوند اما بلاک می کنند، از سوال می ترسند یا از آزادی اندیشه؟
اگر شما هم از این نمونه ها سراغ دارید به اشتراک بگذارید. خودم هم شاید این نوشته را تکمیل کردم.
پ.ن: از اینجایی فهمیدم با هم دوست هستند که اسم هم را می دانستند
نوشته های مشابه دوستان رو در زیر اضافه خواهم کرد. فرصت داشتید مطالعه کنید: