مساله همینجاست در درون ما یعنی همون فطرت ذاتی ،میشود خوب بودن و پایمرد بودن و رفیق بودن و متعصب بودن را عباس ابن علی تعریف کرد و یا شاید بشه نامردی و پست بودن و شدن و آدم نبودنهامون رو در لحظه ای شاید به قتل برسانیم و حرّ ابن یزید ریاحی بشیم
حر را میشود کتابها در وصفش تمام کرد و محافل ها را با نامش را با عشوه و کلام هر سخرانی آمیخت تا دست خالی کسی باز نگردد
دلتنگش که باشی و دلت درد بگیرد تهوت میگرد از خودت و از جا بلند خواهی شد ،
شاید در تاریخ بسیار بوده اند که انتخاب کردند و رفتند و ساختند و آفریدند این چنین قهار حرّ ها را.....
حرّ در لشگر ابن سعد یا حرّ در رکاب حقیقت ؟
آن روز همه میدانستند و میدانست در این رکاب شهید خواهد شد و چه نادانهای که سرزنش کردند باور و شجاعت یک مرد را ...
بله دوست من حرّ بیشتر از یک شخصیت کربلایی نماد باور و اعتقاد و پیروزی در لحظه آخرست جایی که به چند هزار انسان نما و سیاهی لشگر پشت کرد و گفت من بر این باورم و حتما درست است و فریاد زد من مومن به حقیقتم.....