maryam.digitalmarketing
maryam.digitalmarketing
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

ادامه داستان....

در پست قبلی رسیدیم به اینجا که من در حجم زیادی از ناامیدی‌ها به سر می‌بردم، تا اینکه از طرف همون شرکتی که گفتم با من تماس گرفتن و بعد از اینکه خبر خوب پذیرفته شدن رو به من دادن، از من پرسیدن که کارم رو از چه روزی میتونم شروع کنم.

من هم که سر از پا نمی‌شناختم با عجله گفتم از همین فردا.

اولین روز کاری من سه‌شنبه 25 تیر 1398.

خب از اونجایی که من خیلی ذوق کار کردن رو داشتم، صبح اون روز خیلی زود سرکار رفتم و پشت سیستمی که به من داده‌ بودند نشستم. تازه اونجا بود که فهمیدم من چقدر با این فضا غریبم و از اونجا به بعد ترس هم به خوشحالی من اضافه شد. ترس از اینک مبادا بخاطر تجربه کاری کم فرصت بودن در این محیط رو از دست بدم. اما خیلی بهتر از اون چیزی که فکرش رو می‌کردم پیش رفت :))))

اواخر دوره کارآموزیم، بواسطه ارتباطم با افراد کلماتی مثل تولید محتوا و مارکتینگ و... زیاد به گوشم می‌خورد، و من رو خیلی کنجکاو کرده بود. یک روز تصمیم گرفتم که برم ازشون سوال کنم که این تولید محتوایی که ازش صحبت میکنید چیه!؟ و رفتم.

بعد از اینکه صحبتام با مدیر بخش تولید محتوا تموم شد، حس کنجکاویم دوبرابر شده بود و اینبار می‌خواستم هرطور شده تولید محتوا رو تجربه کنم. در پایان حرفامون ازشون خواهش کردم که بهم فرصت بدن که من هم براشون تولید محتوا انجام بدم و گفتم که چون من این کار رو بلد نیستم شما به من آموزش بدین، من هم در ازای آموزشی که بهم میدین براتون تولید میحتوا انجام میدم.

بعد از اینکه دوره کارآموزیم تموم شد من بعنوان نیروی Data Entry در همون شرکت استخدام شدم و همچنان نیروی کارآموز بخش تولیدمحتوا هم بودم. (یه خرده پیچیده شد)

البته این رو بگم که من کار تولید محتوا رو در خارج از تایم کاری انجام میدادم و توی زمانی که سرکار به همون تسک های Data Entry میپرداختم.

کار Data Entry یه کار روتین و کم چالش بود، اما من بعد از یه مدت فهمیدم که کار روتین رو دوس ندارم و به همین دلیل علاقم به تولید محتوا بیشتر شد و جدی‌تر ادامش دادم.توی این مدتی که تولید محتوا رو یاد گرفتم شروع کردم بصورت فریلنسری با شرکت‌ها و اشخاص کار کردن و براشون طبق تقویمی که بهم میدادن محتوا تولید می‌کردم. (لازمه به این نکته اشار کنم که من اغلب محتوای متنی می‌نوشتم.)

خب حالا چندین ماه هست که من دارم توی حوزه تولید محتوا فعالیت میکنم و اصولش رو یاد گرفتم، در این بین با یکسری کلید واژه‌های مربوط به سئو هم آشنا شدم و به خودم گفتم مریم حالا دیگ وقتشه که یه پله بری بالاتر.

اون پله بالاتر برای من سئو بود و همزمان که تولید محتوا انجام میدادم، شروع کردم با استفاده از سرچ توی گوگل و راهنمایی‌های همکارم سئو رو یاد گرفتن. و بعد از چند ماه تونستم روی مفاهیم اولیه سئو مسلط شم. البته زمانی که محتوا می‌نوشتم اصول سئو رو رعایت میکردم، اما می‌خواستم که اینبار بیشتر در مورد سئو بدونم.

یک روز وقتی داشتم با همکارم صحبت میکردم، بحث کشیده شده به نمودار رشد من و اینکه من زمانی که وارد حوزه کار شدم کجا بودم و الان کجا. همینطور که داشتیم صحبت میکردیم بهشون گفتم که من چه چیزهای جدیدی رو یاد گرفتم و هدفم در آینده چه چیزی هست و ازشون خواستم که اگر ممکنه مثل همیشه که بهم لطف داشتند من رو راهنمایی کنند.

ایشون هم مثل همیشه من رو از راهنمایی‌های خوبشون محروم نکردند و یک سری کلید واژه جدید به من دادند و من هم طبق معمول رفتم سراغ گوگل عزیز.

چند روز بعد از این صحبت، یک روز مدیر بخش مارکتینگ برای من وقت جلسه‌ای برای صحبت در مورد یک موضوع مهم تعیین کردند.

من طبق قرارمون سر ساعت، در جلسه حاضر شدم. ایشون چون در جریان روند رشد من بودند و همچنین میدونستند که هدف من چیه، بهم پیشنهاد دادند که وارد حوزه دیجیتال مارکتینگ بشم. پیشنهاد ایشون مثل یک سکوی پرتاب به یک نقطه در بالا در نمودار رشد من بود. پیشنهاد (البته لطف) ایشون رو پذیرفتم و وارد دنیای شیرین دیجیتال مارکتینگ شدم. الان هدفم این هست که بتونم با تلاش زیاد، روزی یک مدیر موفق در این حوزه باشم.

مرسی که تا اینجا همراه من بودید.
مثل همیشه لبتون خندون باشه:)))))




داستان زندگیداستان کاردیجیتال مارکتینگسئوهدف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید