از نقطه مشترک بین عرف شروع شود: مثلا اکثریت عرف با برهنگی و یا پوشش خیلی زننده مخالف هستند
در سازمانهای دولتی جدی تر باشیم: اگر دولت اول روی کارمندان خودش تمرکز کند، بهتر میتواند قانون را در جامعه پیاده کند.
تصویب حداکثری و اجرای حداقلی: اجرا کننده قانون جامعه شناس و یا مردم شناس نیست پس باید وضوح کامل در قانون باشد. نباید با تصویب نقطه آرمانی مسیر حرکت از نقطه واقعی را گم کنیم.
برای مثال سند تحول بنیادین آموزش و پرورش هم از جمله مواردی است که نکات خوب و آرمانی در آن گفته شده است اما مجریان صرفا برای اجرای آن میتوانند دعا کنند.
باید در ارائه گزارش ها تقاطع یابی در مورد جرم انجام شود تا از هرج و مرج و گزارش های دروغ جلوگیری شود.
این قانون باید از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب برود
باشد یا نباشد؟
حتما باید در مواردی که برای شرع و عرف خط قرمز است قانون تعیین کرد چون وقتی از یک نقطه عقب نشینی کردید، منتظر عقب نشینیهای دیگر هم باشید.
ما صف شکنهای حجاب داریم. باید قانونی باشد تا با آنها برخورد کند.
قانون گذاری برای فرهنگ به معنی عدم فرهنگ سازی نیست.
عرف یا قانون؟
ما نمیتوانیم به خود تنظیم گری عرف تکیه کنیم، چون تهاجم شدید فرهنگی علیه عرف ما وجود دارد.
اما باید قانون به همراه اقناع سازی عرف را همراه کند، نه اینکه بر آتش آن بیفزاید.
هم افزایی اجتماعی
باید در حل مسئله بیحجابی همافزایی اجتماعی ایجاد کنیم و گروه های مردمی را فعال و از آنها حمایت کنیم.
بایداز آمران به معروف مردمی حمایت کرد و با کار فرهنگی، مردم را به انجام این کار سوق داد.