Saied Davoodi
Saied Davoodi
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

چالش کتابخوانی طاقچه | خوشه‌های خشم

خوشه‌های خشم - جان اشتاین‌بک
خوشه‌های خشم - جان اشتاین‌بک

همه چیز از رکود بزرگ آغاز می‌شود. دهه‌ی 30 امریکا. امریکایی که از جنگ جهانی اول بیرون آمده و مردمش چند سالی می‌شود در رفاه کامل به سر می‌برند. مزد کارگران 60 تا 90 سنت است و کمپانی‌های بزرگ در باد سودهای چند ساله خفته‌اند. بازار سهام هر روز رشد می‌کند و اوضاع بر وفق مراد است. بانک‌ها با خیال راحت وام می‌دهند و طبقه کارگر خودش صاحب زمین و خانه شده است؛ اما همه‌ی این‌ها آرامش پیش از طوفان است.

قدم اول: ریزش بازار سهام

4 سپتامپر 1929، سه‌شنبه‌ی سیاه بورس است. بورس امریکا همان‌طور که بالا رفته به یک‌باره می‌ریزد و خبر ریزش آن تمام جهان را پر می‌کند. هیچ خریداری در بازار وجود ندارد. بانک‌ها ثروت خود را یک‌ روزه از دست داده‌اند. مردم عادی هم حال و روز خوبی ندارند. هرکس توانسته پولی قرض کرده یا وامی گرفته و آن را در بازار سهام گذاشته! اما دیگر نه خبری از سهام است و نه از پول‌های سرمایه‌گذاری شده. رکود بزرگ فرا رسیده و قرار نیست اقتصاد امریکا حالا حالاها کمر راست کند.

قدم دوم: کاسه گردوغبار (dust bowl)

دشت‌های جنوبی امریکا گرفتار خشک‌سالی است. طوفان‌های گردوغبار شدت گرفته. دام‌ها و مزارع نابود شده‌اند و مردم حتا پول خرید نان هم ندارند. اغلب مردم با وام‌های بانکی خانه‌دار و زمین‌دار شده‌اند و حالا همزمانی طوفان‌های Dust Bowl و رکود باعث شده همه‌چیزشان از دست برود. بانک‌ زمین‌ها را پس‌گرفته و برای مردم چاره‌ای جز آوارگی نیست.

قدم سوم: مهاجرت

«خوشه‌های خشم» روایت زندگی خانواده‌ی جود است. خانواده‌ای که در دهه‌ی 30 امریکا چاره‌ای جز آواره شدن ندارد. تام جود از زندان آزاد شده و به خانه برگشته. اهالی خانه نقشه کشیده‌اند هر چیزی دارند را جمع کنند و بروند سمت غرب. سمت کالیفرنیا. جایی که کار هست و هرجایی که کار باشد، امید به زندگی هم جریان دارد. نقطه شروع داستان بازگشت تام است و کشمکش‌های اول با تصمیم مهاجرت شکل می‌گیرد.

قدم چهارم: امید سرچشمه‌ی زندگی

خانواده‌ی جود و دیگر ساکنین دشت جنوبی امریکا به سمت غرب می‌روند. کالیفرنیا سرزمین موعود است و بهشت برین. جایی پر از باغ‌های هلو و دیگر میوه‌های تابستانی. جایی که کسب و کار رونق دارد و اگر پای خانواده‌ی جود به آن برسد، دیگر فلاکت و بدبختی‌شان تمام می‌شود. مادر امید دارد تا قبل از زمستان صاحب خانه باشند و از آوارگی نجات پیدا کنند. برای ادامه‌ی مسیر امید تنها سلاح خانواده (و در رأس آن مادر) است. مسیری که با مرگ پدر بزرگ و مادربزرگ همین‌طور کش می‌آید و تمامی ندارد.

قدم پنجم: زندگی همان کثافتی است که بود و اما امید!

خانواده‌ی جود به همراه پانصد هزار نفر دیگر به کالیفرنیا می‌رسد. رکود و انبوه مهاجرین باعث شده هیچ چیز سر جایش نباشد. مزرعه‌دارها حاضر نیستند بیشتر از 25 سنت به کارگرها بپردازند. مهاجرین جنوبی گرسنه و تشنه‌اند و حاضرند با ساعتی 20 سنت هم کار کنند. زندگی اما همچنان جریان دارد. همراه با تمام بالا و پایین‌ها (و البته بیشتر در سراشیبی)، خانواده زنده است و پیش می‌رود. ادامه‌ی داستان روایت رنج‌ها و چالش‌‌های خانواده است با همین بالا و پایین شدن‌ها. با آوارگی و مهاجرت. مرگ و زندگی. فرار و اتحاد.

پایان: امید - زندگی - مرگ

برای اینکه برسم به ضرب‌المثل «The Hope That Kills You» که بیشتر بین فوتبالی‌ها معروف است، باید کمی از متن خارج شوم. در دنیای فوتبال و به‌خصوص برای انگلیسی‌ها امید چیزی جز مرگ تدریجی نیست. امید همان است که باید فراموشش کرد؛ وگرنه نقطه‌ی پایان کشنده‌تر می‌شود و دردش تا عمق جان نفوذ می‌کند. برای امریکایی‌ها اما امید هیچ‌وقت تمامی ندارد. حتی در سیاه‌ترین پایان‌‌ها باز نوری از امید وجود دارد. نوری که زندگی ببخشد و خواننده را به ادامه‌ی زندگی فرا بخواند. درست شبیه پایان کتاب. مرگ دوباره از راه می‌رسد و در پایان زندگی می‌بخشد.

خوشه‌های خشم، جان اشتاین‌بک، ترجمه عبدالحسین شریفیان، نشر نگاه.

خوشه‌های خشمچالش کتابخوانی طاقچه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید